. اُمّ الْمَصائب ای دلم در غم تو بی سر و سامان زینب دارم از داغ غمت حال پریشان زینب ابرها در غم تو دیده گریان دارند داغ تو شد سبب ریزش باران زینب تو همان بانوی لبریز غم از داغ حسین تو همان بانوی افتاده به توفان زینب همه گلهای جهان داغ تو در دل دارند نرسد سمت تو یک غنچه خندان زینب هرچه دیدی همه زیبایی و زیبایی بود هرچه حتّیٰ سرِ بر نیزه نمایان زینب پرچم نَصْرُ مِنَ اللّه به دستت می رفت تا که درهم شکند قامت طغیان زینب یادگاری ست که از قلب صبورت مانده گنج پنهان شده در گوشه ویران زینب گر نبودی ز قیام شهدا نام نبود زنده از سعی تو شد راه شهیدان زینب گر نبودی اثر از کرب و بلا هیچ نبود کرده ای در ره دین سعی فراوان زینب ستم اهل جفا رفت به ظلمت کده ها ماند از خطبه تو نور درخشان زینب بی سبب نیست که آتش ز جگر برخیزد شعله دارد ز غمت چاک گریبان زینب بانوی تشنه لب کرب و بلا می دانم دیده ای پیر و جوان ، کودک عطشان زینب "یاسر" از مصحف عشق آیه گلگون می خواند دارد این مصحف خونین ز تو عنوان زینب oo حاج محمود تاری "یاسر"✍ .