. داره می‌باره هر دو تا چشمام مثه بارونه نم نمه اشکام شب آخر دیده به راهم تا برسن خواهر و برادرهام مثه زندونه ، واسم این دنیا شده ذکرم این دم آخری یازهرا اومده روو لب ، نفسای من برسونید سلامم و به رضای من واویلا عمه جان واویلا واویلا عمه جان بی قرارم یه گوشه توو بستر شده حاله دلم چقد مضطر دم جون دادنم با چشمی تر میخونم روضه از غم مادر تن تب دارش ، شده بود نیلی زدنش بین کوچه ها لگد و سیلی در و وا کردن ، توو شلوغی ها مادره سادات و زدن زیر دست و پا واویلا مادرم واویلا واویلا مادرم ندیدم جز خوبی از این مَردُم خدا راضی باشه از اهل قُم اینجا با گُل اومدن استقبال ای امان از شعله و از هیزُم گذر روضه م، به اسارت رفت به شلوغیه خیمه ها و جسارت رفت همه با نیت ، زدن از روو بام می دادن عمه زینبم رو همه دشنام ای وای از کربلا کربلا کربلا کربلا ✍ .👇