امام حسین ع
✳️✳️✳️✳️✳️ بِســ.ْــــــمِ الْلّهِ اْلرَحــْمنِ الرَّحيم اَلْسَـّـلامُ عَلـَيْكِ يا فاطِمـهٔ مَعصومَـه(س) اِشـْـفَعـي لِي فِى الْجَنّـَةِ ❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️ اِی دُرّ یَـمِ عِصمَت ؛ یـا حَضرتِ مَعصومه اِی فاطِمـهٔ عِتـرَت ؛ یـا حَضرتِ مَعصومه اِی خاكِ رَهَت جَنّت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه اِی سایه ی تو عِفّت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه قُم از تو یَم رَحمَـت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه مُحتاج دَمَت حِکمَت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه تو دَر حَـرَمِ موسی' ؛ اِنسیّـهٔ حَورایی اِنسیّـهٔ حَـورائـي ؛ مَحبـوبهٔ یِکتـائـي مَحبوبهٔ یِکتائـي ؛ مَمـدوحهٔ طاهـائـي مَمـدوحهٔ طاهـائي ؛ رِیحـانهٔ بـابـائـي رِیحـانهٔ بـابـائـي ؛ آیـیـنـهٔ زَهـرائـي دَر صورت و دَر سیرت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه تنهـا نه مُحیطِ قُـم ؛ ایران به تو مي نـازد عِصمَت به تو مينازد ؛ ایمان به تو مي نازد عِتـرت به تو مي نازد ؛ قُـرآن به تو مي نازد تَفسیر و اُصول و دین ؛ عِرفان به تو مي نازد جنّ و مَلَك و حورو ؛ اِنسان به تو مینازد بـانـوی هَمـه خلـقَـت ؛ یـا حَضرتِ مَعصومه شَمس و قَمَـر و وَالنَّجم ؛ جِنّ و مَلَك و اِنسان جِنّ و مَلَك و رِضوان ؛ حور و پَـری و غِـلمـان هَم حوری و هَم غِلمان ؛ هَم مالك و هَم رِضوان هَـم عالِم و هَم حاکِـم ؛ هَم بَنده و هَم سُلطان دارند به تو چشمِ ؛ لُطف و کَرم و اِحسان گیـرَند زِ تو حاجَت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه نَبوَد عجب اِی بانو ؛ شاهي به گِدا بَخشي وَز گردِ حَـریم خود ؛ بَـر روح شفـا بَخشي بَر روح ؛ شفا بَخشي ؛ بَر سینه صفا بخشي حاجاتِ خَلایق را ؛ اَز لطف و عَطا بَخشي بَر خَلقِ زمین بَخشي ؛ بَر اَهل سَما بَخشي داري زِحق این قُدرت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه اِی کعـبـه ی اهـل دِل ؛ ایـوانِ طَلایِ تو اِی سُـرمهٔ حورُ العین ؛ خاكِ کفِ پایِ تو قُم نَه ؛ همـهٔ عالَـم ؛ مرهـون عَـطـایِ تو فِیـضـيّـه بُـوَد دائِـم ؛ دَر ظلّ هُـمـاىِ تو گَردد دَرِ جَنّـت بـاز ؛ اَز صَحن و سَـرایِ تو یِك بَذل تو صَد جَنّت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه اِی بانویِ نُه اَفلاك ؛ اِی مادر اَهلِ قُم اِی خاكِ حَـریم تو ؛ تاج سَـر اَهلِ قُم اِی کوثَر فیض تو ؛ دَر ساغرِ اَهلِ قُم آید زِ نسیمَت جان ؛ دَر پیکر اَهلِ قُم گُلدستـهٔ صَحنینت ؛ روشن گر اَهلِ قُم اِی قُم حَرم اَمنَت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه آنـانکه به شَهـرِ قُـم ؛ بَر عَرضِ اَدب آیند آنانکه به پایِ جان ؛ رو سویِ تو بِنمایند دَر صحن تو روگردان ؛ اَز جَنّت اَعلایند هَر گام که اِی بانو ؛ دَرصَحنِ تو پیمایند هـَـم زائـر قَبـر تو ؛ هَم زائـر زَهـراینـد نازَند بدین رُتبت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه اِی دَستـه گل زَهـرا ؛ رِیحانه ی اَهلُ البیت ریحانهٔ اَهلُ البیت ؛ دُردانه ی اَهلُ البیت زوّار حـریـم تـو ؛ پَـروانه ی اَهلُ البيت ... قبـرِ تو بوُد کعبـه ؛ دَر خانهٔ اَهلُ البيت ... قُم گشته زِ فیضِ تو ؛ کاشانهٔ اَهلُ البیت نازند به تو عِتـرت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه اِی چَشم رِضا دیده ؛ دَر حُسنِ تو زَهرا را هَم صورتِ زَهـرا را ؛ هَم زینبِ کبـری' را خاك حَـرمَـت دارَد ؛ اِعـجـاز مسیـحـا را دل مي بَری اَز رَفعت ؛ صَد مَریم عَذرا را مَعصومه اي ؛ اِی بـانو ؛ ذُرّیه ی طاها را اِی فاطِمه دَر فِطرت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه تو جانِ سُجود اَستي ؛ تو روحِ قیام اَستي موســای مُحَمّـد را ؛ تُـوراتِ تمـام اَستـي دُخت صَلوات اَستي ؛ فَرزندِ سَلام اَستي فَخـریّه ی اَجـداد و ؛ آبـاء عِـظـام اَستـي اَلحَق که یکي مَریم ؛ اَز هَفت اِمام اَستي اِی فاطِمه را زینَت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه تو پاکي و مَعصومه ؛ مَن عَبدِ گُـنـه کارَم تو بَحـر کَـرم داري ؛ مَن دست تُهي دارَم سرمایهٔ مَن تنها ؛ اشکي است که مي بارَم گَـر اَهـلِ بهشت اَستم ؛ گَـر مُستَحقِ نارَم هَم بَندهٔ این کویَم ؛ هِم «مِیثـَم» این دارَم مَمنونم اَز این مِنّت ؛ یا حَضرتِ مَعصومه (اَثرِ اُستـاد : غُلامرِضا سـازگار)