. 🎤 صبح روز سه شنبه من پا شدم با دو چشم خیس دیدم انگار توی این شهر هیشکی عین خیالش نیست انگار نه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار انگار نه انگار دیروز یه زن رو زدن بین انظار انگار نه انگار دیروز یه بچه شهید شد با مسمار دیروز، آتیش امروز، غربت فردا، اما، میرسه منتقم زهرا (این الطالب بِدَمِ الزهرا۴) ............................. من امامی غریبم که فاطمه‌س تنها مأمومَم راه خونه تا مسجد رو میدوید یار مظلومَم انگار نه انگار ریختن سرش عده ای مردم آزار انگار نه انگار انقد زدن دستش افتاده از کار انگار نه انگار از ضربه چشمای یارم شده تار بین دشمن بین غوغا خسته، اما، پای من وایساده بود زهرا (این الطالب بِدَمِ الزهرا۴) ............................. بی حیا تر از این کوچه کوچه ی کوفه و شامِ سخت تر از روضه ی سیلی روضه ی سنگِ رو بامِ انگار نه انگار میبینه از روی نیزه علمدار انگار نه انگار توو دست و پا سر میوفته هزار بار انگار نه انگار ناموس پیغمبره توی بازار دستا بسته پاها خسته هیچ سری نیست که نشکسته (این الطالب بِدَمِ المظلوم۴) شاعر:محسن عربخالقی 📢حاج مهدی رسولی 🔶صبح روز سه شنبه من... ویژه مراسم شهادت حضرت زهرا(س) ۱۴۴۱ https://eitaa.com/emame3vom/36202 .👇