. بن یزید ریاحی ها من آمدم حسین با دست خالی ام مسکین لطفت اِی مولی الموالی ام چکمه به گردن و با خجلت آمدم باور نمیکنم که تو کنی ردم ای حسینم ای حسینم این ضیاء هر دو عینم... ره بر تو بسته ام ای رهگشای من شرمنده ام اَلا اِی مقتدای من من مانعت شدم ای خاک به سرم شرمنده از تو و زهرای اطهرم ای حسینم ای حسینم این ضیاء هر دو عینم... رخصت بده کنم جانم فدای تو ای قلب مضطرم ماتمسرای تو قربانی تو ام ای نور هر دو عین این اشهد من است جانم حسین حسین ای حسینم ای حسینم این ضیاء هر دو عینم... ۱۴۰۰ .