. 🔸دلشوره‌های اربعینی🔸 می‌میرم از دلشوره‌های اربعینی از حسرت و دلتنگی و غربت‌نشینی بالی برای پر زدن سویت ندارم حتی زمین‌گیرم در این مرز زمینی «یا مونسَ کلِ غریبِ» اهل عالم امکان ندارد حال و روزم را نبینی تو با خبر از حال و روز دردمندان تو با یتیمان و غریبان هم‌نشینی حالا یتیمی آمده با دل‌پریشی حالا غریبی آمده با دل‌غمینی بشنو صدای از نفس افتاده‌ای را جز تو ندارم من امیرالمؤمنینی امشب ببر دل را به پابوس ضریحت عاشق چه می‌خواهد به غیر از خوشه‌چینی امشب خبرهایی‌ست در صحن و سرایت امشب حسن‌زاده‌ست مهمان امینی .................... . سوگ سروده های اربعین - ۲ به روی دامن افشانم گلاب دیده خود را مگر جویم گل در خاک و خون غلتیده خود را اگر بشناختم مشکل تو را در قتلگه دانم تو هم مشکل شناسی خواهر غم دیده خود را به یاد حنجر خشکیده ات آبی ننوشیدم مگر از اشک تر کردم لب خشکیده خود را تو می دانستی از هجر رخت جان بر لبم آید که با من همسفر کردی سر ببریده خود را به روی نیزه دیدم تا که سرگردانی ات را من زدم بر پایه ی محمل سر شوریده خود را شوم تا سایبان تربت ات ، ای آفتاب دین ز ره آورده ام قد کمان گردیده خود را ز داغش لاله های اشک "یاسر" چیدم از دیده نثارش می کنم این لاله های چیده خود را .