. عمریه اسم تو وِردِ لبمه... میشه یک بار بزنی صدام فقط جون مادرت بیا قبول بکن... یه شب جمعه حرم بیام فقط لهجه‌ی عراقی اذونِ صحن... می پیچه دوباره تو سرم صدات شورِ روضه‌ی شب‌جمعه ی تو اینقدر شیرینه که نگم برات مست تربت مزار تو شدن میِ خاکیِ حرم رو چشیدن جبرئیلِ کربلای تو شدن تا باب القبله ی تو پر کشیدن جز رسیدن روبه روی ضریحت پدرم خواهش دیگه ای نداشت سربلندیشو تو تضمین می کنی هرکسی پا،توو سراشیبیت گذاشت یادمه اون قدیما به زائرت دِهِمون تو بُغچه،باوراشو داد تا بیاد نذر سه ساله تون بشه مادرم گوشوارِ دختراشو داد میگن آقا! که فقط دهاتیا اومدن جسم تو رو جَمِش کنن بدنی که انسجام هستی بود... دلشون اومد که درهمش کنن!؟ سپر و شمشیر و خُودِت جای خود... کهنه پیرْهَنِ تنت رو بردنش حیفه اون جسم مطهرت نبود... که به یه کهنه‌ حصیر سپردنش شاعر: .