. علیه السلام میون حجره از نوا افتاد شرر به جان ماسوا افتاد چه‌داغی بر دل رضا افتاد براش بمیرم امام شیعه رو جوان کُشتن با طعنه با زخم زبان کشتن آقامونو با شوکران کُشتن؟ براش بمیرم زنش به قتل او کمر بسته توحُجره‌ای که بوده دربسته شهید روضه‌های سربسته امام جواده با اینکه بی‌کسی‌شو می‌‌دیدن صدای آب‌آب‌شو می‌شنیدن کنیزا دف زدند و خندیدن غمهاش زیاده ____ کسی نبود که لحظه‌ی‌آخر آقا رو دامنش بذاره سر با‌چشم‌تر‌ هَمَش‌میگفت‌مادر برس به‌دادم ببین‌که‌با‌چه‌حالی‌جون‌دادم به‌روی خاک حُجره افتادم شدم مثه تمام اجدادم برس به دادم سه‌روز تنم می‌مونه روی بام به زیر سایه ی کبوترهام کجاست بیاد نگاه کنه بابام چقدر غریبم می‌افته از بلندی روی خاک تنی که از درون میشه صدچاک گریز روضه‌هامه آتشناک چقدر غریبم _ حسین که از رو ذوالجناح افتاد وقتی تو شیب قتلگاه افتاد لشگر نعل تازه راه افتاد به‌سمتِ‌گودال پا میکشید بروی خاک از درد مقتل میگه اون ده نفر نامرد هم‌کمروهم‌سینه‌شوخُردکرد میو‌ن‌ِجنجال اون‌بی‌حیا تنش رو برگردوند عرش‌خدا رو اینجوری لرزوند فاتحه‌ی‌حسین‌وخنجر خوند آه و واویلا زینب‌به برگشتن که مجبور شد وقتی یکم از قتلگاه دور شد از پشت سر حسین مَنحور شد آه و واویلا .