. زبان حال حضرت زینب علیهاالسلام شام اربعینه نه شام غریبان اون شامی که رو خاک ،خوابیدن یتیمان دیگه نیس رقیه ،که روضه بخونه تو صحرا بگیره، باباشو بهونه دیدم نیمه ی شب رقیه سمت قتلگاه رفته تنها توی دستشه ظرف آبی داره میبره واسه بابا دیدم که با گریه کنار ِ جسم پاره پاره نشسته دیده که باباشه به زیر ِ یه مشت تیر و نیزه شکسته ای وای از غریبی..... 🌸🌸🌸🌸🌸 شام اربعینه،نه شام غریبان پیش آب نشستم، یاد طفل عطشان چل روزه که دلخون،از اشک ربابم لالایی ِشبهاش،داده هی عذابم وقتی خورد یه کم آب همین جا گفت ای اصغر من کجایی حالا که توی سینمه شیر ای لاله چرا سرجدایی اصغرجان ببین غرق اشکم به من حرمله هی می خنده فردا من ببینم چه جوری رو نیزه سرت رو می بنده ای وای از غریبی..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .