. ارواحنا_فداه روی تو را دوباره ندیدم , غروب شد بغضم گرفت , تا که شنیدم , غروب شد تا یادم آمد این همه سال است رفته ای آهی ز عمق سینه کشیدم , غروب شد باران نداشت شهر , که او شرم هم نداشت یک قطره اشک هم نچکیدم , غروب شد آقا به ندبه ات نرسیدم مرا ببخش شرمنده تا ز خواب پریدم , غروب شد آقا کلافه ام من از این نفس سرکشم جمعه به پای نفس پلیدم , غروب شد خورشید سرخ شد , به گمانم که گریه کرد بیچاره گفت تا که خمیدم , غروب شد از عصر جمعه بغض عجیبی است در گلو این بار هم تو را ندیدم , غروب شد روزی که بود فرصت دیدارتان گذشت مثل همیشه تا که رسیدم , غروب شد ✍ .