با نامردی.mp3
2.22M
شده این خاطراتم آتیش قلب زارم مثه بارون به یاد کربلا دارم می بارم میون اون گودال، پیچیده فریادم غم دلبر هیچ وقت، نمیره از یادم خودم دیدم با گریه از روی تل که شمر بی حیا اومد تو مقتل خودم دیدم که بر بال و پرِش زد با نامردی لگد بر پیکرش زد حسین جانم حسین جانم حسین جان... یتیما توی خیمه بین آتیش و دودن دور حسینم و شمر و شبث گرفته بودن یکی با سر نیزه؛ یکی با خنجر زد یکی هم با دشنه؛ به تن بی سر زد خودم دیدم لباساش و کشیدن لبِ تشنه سرش رو می بریدن خودم دیدم که یک مشت مست و کافر همه داد میزدن؛ الله اکبر حسین جانم حسین جانم حسین جان... ✍ .