. نامش به لبم آمد و کامم عسلی شد این شعر، معطر به گل نام علی ‌شد تابید شبی بر سر گمگشته مسیران دل روشن از آن منشأ نور ازلی شد برخواستم از جا، پس از آوردن نامش با نام علی خواسته هایم عملی شد هر گاه که یک پارچه زرد به سر بست در معرکه ها منطق تیغش جدلی شد هر کس که به ایوان نجف رفت برایش مجموع طلاهای دو عالم بدلی شد در حصن حصین ایمن از آماج عذاب است آن کس که مطیع سخن و امر ولی شد از روز ازل تا به ابد شیعه‌ی مولا ذکرش بعلیٍّ بعلیٍّ بعلی شد ✍ .