السّلام علیکَ یا صاحبَ الزّمان
مسمّطی با محتوای امام زمانی
در آستانه ی اربعین
تضمینی از غزلی از حافظ
شُکرِ خدا که دارم سرمایه ی محبّت
هستم غلام و سائل بر بابِ آل عصمت
در یک کلامِ کوتاه ، دینم بُوَد مودّت
یعنی شود که گیرد مهدی مرا به خدمت؟!
زان یار دلنوازم شُکریست با شکایت
گر نکته دانِ عشقی بشنو تو این حکایت
عین شِفاست مهدی ؛ من عینِ مرگ و دردم
مهدی بهار دهر است ؛ من فصلِ خُشک و زردم
با اینکه روسیاهم امّا نکرده طردم
در راهِ نشر یادش ؛ پیوسته رهنوردم
بی مُزد بود و منّت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
ذکرِ ولیّ عصر است مقصود این مسدّس
در معرضش تماماً دنیا و اهل آن ، خَس
حمّالیِ درفشش در این جهان مرا بس
این زندگیّ فانی ، بی اوست کال و نارس
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
هر صبح و شام دارد او روضه ای مجزّا
دارد غم و فغان و اندوه و بُغض و نجوا
از داغِ کربلا و آوارگیّ و صحرا
می پرورد به سر ، او اندوهِ شاهِ تنها
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
یابن الحسن! فقط تو محبوبِ بی گزندی!
ای آسمانِ عزّت ، ایمان و سربلندی!
انداختی به رأفت ، بر گردنم کمندی
شُکر خدا که هستیم مست نگات چندی
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
هر وقت بی تو بودم ؛ بیچاره گشته ام زود
بی تو نداد من را هر کار ، آخرش سود
یک جلوه ای نما بر جانم ولیّ معبود
در این شبِ سیاهم گُم گشت راه مقصود
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
هر ساعتی به شکلی ؛ هر لحظه گونه گونم
با اینکه هست حُبّت در جان و روح و خونم
گر وقف تو نباشم ؛ بی شک بسی زبونم
غوغای اندرونم پیداست از برونم
ای آفتاب خوبان! میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت
یابن الحسن! به یُمنِ بودِ تو هستِ ما هست
از هجر روی ماهت دنیایمان خراب است
بر اولیا مُعزّی ؛ با تو شود عدو پست
تنها به یُمنِ لطفت قلبم ز ترس ها رست
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
ای دل مشو ملول و از جور دهر ، عاجز
تنها به پای مهدی ، انداز فرشِ قرمز
بنگر به اربعین و اعجازِ نقد و بارز
در مکتب ائمّه شو یاور و مبارز
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
#امام_زمان
#انتظار
#اربعین_مهدوی
#حافظ
#محمد_علی_نوری
سه شنبه ۱۶ مهر ۹۸