. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چقدر مونده چشمم به راه چقدر افتادم رو زمین همش گفتم من با خودم میاد بچه‌ت ام البنین انتظار میکشم،نه واسه اینکه بدونم بچه هام زنده اند؟ به فدات آقا اگه پژمردن حسین زنده است یا نه؟کاش میدونستم حسین یاری میخواد،کاش میتونستم حسین تنها بوده،کاش میشد باشم نداشت مادر کاشکی جای زهرا شم بر حال من گریان شو ماه و زمین ماه و زمین،ماه و زمین لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ أُمَّ الْبَنِینَ،أُمَّ الْبَنِینَ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رسیده باز یک کاروون زنی چشماش بارونیه چشام نمیبینه ولی صداشو میشناسم کیه هر چقدر پیر بشم،دیگه اینو من میدونم نمیره یادم صدای زینب رو پاش افتادم حسین زنده است یا نه؟بگو خانوم جان نگو تشنه جون داد،با لب عطشان در آورده غم ها تو رو به زانو رباب اصغر کو پس؟روم سیاه بانو بر حال من گریان شو ماه و زمین ماه و زمین،ماه و زمین لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ أُمَّ الْبَنِینَ،أُمَّ الْبَنِینَ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا تنها موندم ببین چجور افتادم رو زمین پسر هام رفتن پس به من نگید دیگه ام البنین قبل رفتن میخوام،یک نفر بده نشونم قبر عباسم که بپرسم من از رو احساسم حسین تشنه است یا نه؟هنوزم مادر حسین تشنه جون داد،لحظه ی آخر به مادر قول دادی پس چیشد عباس؟ میریزه از چشمام دونه ی الماس بر حال من گریان شو ماه و زمین ماه و زمین،ماه و زمین لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ أُمَّ الْبَنِینَ،أُمَّ الْبَنِینَ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بر اساس استنادات تاریخی، حضرت ام‌البنین پس از واقعه عاشورا بر اثر از دست دادن امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) همچون سایر بستگان هاشمی بسیار بی‌تابی می‌کرد و شب و روز گریه سر می‌داد و چنان ناله می‌کرد که هر شخصى از آنجا مى‌گذشت گریان مى شد. این اشعار از امّ البنین در مرثیه حضرت عباس(ع) و دیگر فرزندانش نقل شده است: لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ واى بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشه ام می اندازى ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/88412 👇