. مادر السلام علیک یا ام المهدی یا نرجس خاتون علیهماالسلام در شعاع نور اهل البیت شد او آفتاب دامنش شد مأمن خورشید آل بوتراب قطره ای از کوثر رضوان زهرا را چشید با نگاه فاطمه شد در درونش انقلاب یک شبه حبُّ الحسن او را به فوق عرش برد تا مقامش شد عروس حضرت ختمی مآب در زمانی که بیابان بود تقدیر زمین آسمان را با قدومش کرد مملو از سحاب قطره قطره رحمتش بارید وشد خیرکثیر بحر شد تا که شود لایق برای دُرّ ناب شد ملیکا و ملائک خادم مُلکش شدند گرچه او خود را کنیز فاطمه کرده خطاب طاهره بوده ست حتی سایه اش را کس ندید گوئیا رخسار مهدی بود در پشت نقاب در خور مدحش نشد تورات وانجیل و زبور او که مادر شد برای تالی امُّ الکتاب محرم سرّ سه باب الله بوده،مِهر او می شود باب الجنان دیگر یوم الحساب با نگاهش ملک شیعه می شود آخر بهشت می شود برپا دوباره نرجسیه در بهشت امتداد شاخه ی پر برکت طوبا شده تا ابد تابنده با انوار پابرجا شده حضرت عیسی غلام مهدی اش باشد اگر پس کنیز او مُسلّم مریم عذرا شده بذر عصمت در زمین پاک ،رویش می کند دامنش شایسته ی ذریّه ی مولا شده لفظ صدیّقه که آمد در زیارت نامه اش می دهد معنا که او هم جلوه ی زهرا شده شأن او از بس تقرب داشت با آل رسول انتخاب حضرت انسیةالحورا شده شیعه ی اثنی عشر هستیم ما با هست او با وجود او ،وجود شیعیان معنا شده بس که دارد روح والا زیر بار مدحتش قامت صاحب قلم های مجرب تا شده از بیان مدح او هر دعبلی شد بی زبان لایق مدحش فقط باشد خود صاحب زمان از زلال روح او روح مطهر آمده آینه بر حضرت زهرای اطهر آمده یازده خورشید حیدر شد تجلی در یکی آن یکی از مشرق چشمان او در آمده غنچه ای نشکفته بوده در میان خار روم او برای وا شدن در باغ حیدر آمده تشنه ی جام وصال حضرت حق بوده است از سعادت در مسیر حوض کوثر آمده او لیاقت داشته بین زنان عصر خویش در تبار او اگر معصوم آخر آمده می رسد روزی ندای مهدی اش بر گوش خلق اهل عالم شیعه را مظلومیت سر آمده اهل عالم مادر مظلومه ام را بد زدند او فقط بر یاری جان پیمبر آمده قلب مادر محسن شش ماهه اش بوده چرا بی اجازه میخ،سمت قلب مادر آمده با چه جرمی روبه روی کودک معصوم او بر ضریح صورتش یک دست کافر آمده چارده قرن است در هجر تو مادر خون جگر ناله ی یک سوم سادات مانده پشت در ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .