👳🏻♂روزی یک دانشمند قلابی با شاگردانش داشتند از راهی عبور میکردند که رهگذری را دیدند که سبدی روی سرش داشت.
🗑️او از مرد خواست تا میوههای توی سبدش را به او بدهد، اما توی سبد مرد میوه نبود، بلکه مقداری پِهن (مدفوع حیوان) بود...
برای عضویت در کانال #امام_زمان_و_من کلیک کنید.👇
@emamezaman_va_man
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd