⚠️ دو راهیِ فطرت و نفس‼️ (١)
📚 حياء در حقیقت، عفاف فطری است. اگر انسان با دیدهی حقیقت بین به فطرت خود نگاه کند تمام دستورات دین را با آن مطابق میبیند (همان چیزی که به آن هدایت تکوینی میگوییم) بر همین اساس، یکی از نام های قرآن ذکر است. یعنی قرآن برای درس دادن نیامده، برای یادآوری درسهایی آمده که در نهاد همهی انسانها وجود دارد.
💎 انسان با درک محتوای قرآن و مراجعه به ذات و درون خود، این دو را با هم یکی میبیند یعنی قرآن و خدا را در درون خود پیدا میکند ﴿مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ-غررالحکم، باب خودشناسی، حدیث شماره ی8﴾.
🚫 به عنوان مثال غذای چرب یا شیرین مطلوب است امّا همین که بیش از حد مصرف میکنیم ، دل زده میشویم یعنی فطرتِ ما به ما میگوید : «مصرف بی اندازهی شیرینی یا چربی برایت ضرر دارد».
🔆 از تاریکی میترسیم ، چون فطرت ما با نور تناسب دارد نه با تاریکی. ترس از تاریکی به دلیل ناآگاهی از فضای تاریک است پس جهل و ناآگاهی نوعی ظُلمت است که باید از آن ترسید. از کثافات و نجاسات نفرت داریم و برایمان تهوّع آور است، یعنی فطرت ما آلوده بودن آن را به ما تذکّر میدهد.
💠 بنابراین اگر نسبت به یک عمل یا سخن یا فکر یا چیز زشتی شرم داریم، یعنی آن موضوع با فطرت انسانی ما سازگار نیست و روح ملکوتی ما را آزار میدهد.
🤔 ممکن است بپرسید که؛ اگر حیا در ذات همهی انسانها وجود دارد، پس چرا کسانی را میبینیم که بیشرمی و بیحیایی را به اوج رساندهاند؟ از هیچ حرف و عملی شرم ندارند؟ حتّیٰ در شوخی هایشان، نامِ ناموس یکدیگر را میبرند ؟ و...؟
✅ پاسخ این است که هر انسانی بر مبنای فطرت خود به دنیا میآید ﴿کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ عَلی فِطرَتِهِ- بحارالانوار، ج39، ص327﴾. ولی همهی انسانها بر اساسِ فطرتشان زندگی نمیکنند . فرق است بین فطرتِ انسانی و نفس حیوانی! مهم این است که انسان مرز این دو را بشناسد و پا را از مرز انسانیّت فروتر نگذارد و حیوانی نشود.
🌀 روح و نفسِ ما، درست مانند طوطی و زاغی هستند که در یک قفس جای داده شوند(حکایت طوطی و زاغ، باب عشق و جوانی گلستان سعدی). هر اندازه که زاغ را پرورش دهیم و به او رسیدگی کنیم، طوطی را به زوال و هلاکت نزدیکتر کرده ایم و بر عکس.
📑 بخش اوّل (ادامه دارد...)
📖 بخشی از کتاب
#رویین_دژ
🆔
@Emamezamanii