#پرواز_شمع
🌹 *«برگی از زندگی شهید مهدی قاضیخانی به روایت همسرش»*
🍃 خواستگاری ما خیلی ساده برگزار شد و حتی گل و شیرینی نگرفته بودند. خواهر بزرگتر من میگفت ببینید حتی گل و شیرینی نگرفتهاند! اما این حرفها برایم مهّم نبود، چرا که آقامهدی در آن مراسم حرفهایی زد که برای من از هر گلی زیباتر و از هر شیرینی، شیرینتر بود.
🌷 وقتی به آقامهدی میگفتم چرا من را انتخاب کردی، میگفت: به خاطر حجاب شما، حجاب مسئلۀ کوچکی نیست و خیلی باارزش است.
🍃 من و مهدی زندگی مشترک خود را ساده؛ اما با ارادهای محکم آغاز کردیم و با دست خالی خانوادهای گرم را تشکیل دادیم.
🌷 خداوند فردی را سر راهم قرار داد که بااخلاق و باایمان بود و به خانواده اهمیّت میداد، اهل نماز بود. گرچه دیپلم هم نداشت؛ اما هر چه سبک سنگین کردم دیدم اینها بهتر از مدرک تحصیلی و ثروت است.
🍃 او عاشقانه همسر و فرزندانش را دوست داشت؛ اما هدفی بزرگتر او را از جگرگوشههایش جدا و راهی خط مقدم مبارزه با دشمنان دین و ولایت کرد تا پای بیگانه به حریم مقدس وطن نرسد.
🌷 به فقرا و حاشیهنشینهای قرچک و ورامین خیلی کمک میکرد. ظرف و ظروف و روغن و خواروبار را بستهبندی میکرد و پشت نیسانش میگذاشت و شبها به خانۀ فقرا و ایتام میبرد و به آنها میداد.
🍃 مقداری از درآمدش را بدون اینکه کسی بداند به خیریه کمک میکرد. بعد از شهادت تماس گرفتند که فلانی هر ماه مبلغی کمک میکرد؛ اما این ماه پولی واریز نشده! که پدرش گفت پسرم شهید شده است.
🌷عادت نداشت کارهای خیری را که میکند برای کسی توضیح دهد.
🍃 قبل از شهادت میگفت: سوریه خط مقدم ماست، برای این است که نگذاریم دشمن وارد ایران شود؛ چرا که هدف اصلی ایران است.
📚 «خبرگزاری تسنیم»
🌐 موسسه علمیه السلطان علیبنموسیالرضا علیهالسلام در فضای مجازی:
سایت
|
بله |
ایتا |
تلگرام