تجزیه ایران، طرحی بریتانیایی، به قدمت یک قرن! دولت‌های خارجی، احزاب وابسته به آنان و نیز گروه‌هایی که سهمی از حاکمیت جمهوری اسلامی می‌خواستند، اما به آن نرسیده بودند، تجزیه‌طلبی و شورش‌های قومیتی را از فردای پیروزی انقلاب اسلامی کلید زدند. دکتر جواد منصوری، از مبارزان انقلاب اسلامی و نخستین فرمانده سپاه، دراین‌باره نوشته است: «تجزیه‌ ایران در جهت تحقق اهداف استعماری بریتانیا، از ابتدای قرن سیزدهم هجری شمسی در دستور کار این دولت بوده است؛ ازاین‌رو این کشور چندین قرارداد در این خصوص، با دولت تزاری روسیه به امضا رساند. انگلیس همچنین در تجزیه‌ مناطق وسیعی از ایران نظیر: قفقاز، هرات، بخشی از جزایر خلیج فارس و بعضی نقاط دیگر، دخالت مستقیم و تعیین‌کننده داشت. برنارد لوئیس انگلیسی در سخنرانی خود که با عنوان "ایران در تاریخ" در ۱۸ ژانویه ۱۹۹۹/ ۲۸ دی ۱۳۷۷، در مرکز موشه دایان دانشگاه تل‌آویو ایراد نمود، با اشاره به اینکه در دو هزار سال گذشته هیچ اشغالگری نتوانسته است بر فرهنگ ایرانی تأثیر بنیادی بگذارد، این موضوع را نشان‌دهنده‌ فرهنگ برتر دانست. او در کنفرانس بیلدربرگ نیز، تنها راه نابودی این فرهنگ را تجزیه‌ ایران و تقسیم آن به قطعات گوناگون قومی اعلام نمود. ایجاد تفرقه، دودستگی و دشمنی میان قوم‌ها و گروه‌های مختلف جامعه و دامن زدن به اختلافات مذهبی و نژادی، از اصول راهبردی استکبار جهانی در اعمال سلطه بر سرزمین‌های دیگر است. بر این اساس هم‌زمان با فعالیت گروه‌های ضد انقلاب، آشوب‌های تجزیه‌طلبی در استان‌های مختلف شکل گرفت. این حوادث درحالی روی می‌داد که شیرازه‌ ارتش از هم گسیخته بود و سپاه پاسداران تازه‌تأسیس نیز، اسلحه و امکانات کافی در اختیار نداشت و آموزش‌های لازم را طی نکرده بود. گسترش این آشوب‌ها و حمایت همه‌جانبه‌ بیگانگان از آشوبگران، می‌توانست به آسانی موجب تجزیه‌ کشور شود. این جریان‌ها خواهان انجام سه تغییر عمده در روند انقلاب بودند: تغییر در شورای انقلاب، تغییر نام جمهوری اسلامی به جمهوری خلق‌های ایران و انحلال ارتش که برآورده شدن این سه خواسته، زمینه‌ تسلط این گروه‌ها و در نهایت سلطه‌ دوباره‌ آمریکا بر کشور را فراهم می‌کرد. متعاقب این طرح، در ۱۲ اسفند ۱۳۵۷، حزب دموکرات کردستان ایران و در ۲۳ اسفند همان سال، حزب جمهوری خلق مسلمان، وابسته به آیت‌الله شریعتمداری در آذربایجان شرقی، اعلام موجودیت کردند و خواهان خودمختاری و تجزیه‌ کردستان و آذربایجان شدند. مدتی پس از آن، سازمان سیاسی خلق عرب در خوزستان و احزاب مشابه‌ دیگری در بلوچستان و ترکمن‌صحرا نیز شکل گرفت. استان کردستان به جهت موقعیت جغرافیایی، تاریخی، قومی و زبانی خود، همیشه استعداد آشوب و تنازعات قومی و محلی را داشته است. پیروزی انقلاب اسلامی هم، خود بهانه‌ای شد تا گروه‌های ضد انقلاب به تحریک و تشویق مردم این منطقه برآیند و با طرح مسائل سیاسی و قومی، در جست‌وجوی حقوق شبه‌فدرالی و حتی بیشتر از آن باشند. در میان احزاب موجود، حزب دموکرات کردستان ایران، مهم‌ترین جریان تحریک‌کننده در منطقه به‌شمار می‌رفت. هم‌زمان با شکل‌گیری آن، گروه‌های سیاسی دیگری در منطقه شکل گرفتند، که حتی سیاست‌هایی خشن‌تر و افراطی‌تر نسبت به حزب دموکرات در پیش گرفتند. تا جایی که می‌توان گفت حزب دموکرات، معتدل‌ترین آنها به‌شمار می‌رفت؛ چرا که بسیاری از آنان جز به سقوط دولت انقلابی و نظام نوپای اسلامی، به چیزی دیگر قانع نمی‌شدند...». منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir