خداحافظ ای کوفه، ای شهر غم
که در کام من ریختی زهر غم
خداحافظ ای نخلها، چاهها
به پایان رسید اشکها، آهها
عجب ناله محزونی به گوش میرسد... دردانه نبی عالم و اینهمه حزن... وای بر ما
فاطمه جان افسوس که نالههایت در آن خانه کاهگِلی، به گوش غافلان و خفته در خیال جهالت ها نرسید!
آه از میوه دل رسول(ص) که همچون عطری به زمین و هوا می پراکند و در مشام حسادتِ زمین، به هدر میرفت و چشمان حقیقت خود را به کوری میزدند چون تاب دیدن رخسار مطهرش را نداشتند.
فاطمه ناب ترین اتفاقی بود که عالم به خود دید
همان چشمه صبر لایزال نبوی که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده، چادر به سر و حیا بر قامت در کوچه های مدینه می گذشت و حضور خدا را به کائنات و زمینیان، یادآور میشد.
زیارت حضرت فاطمه زهرا (س)
«... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر: هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است»[1]
اما اینک آرام و به دستان باغبان محزونت علی(ع) بی نام ومشان در خاک آررمیده ای... ای مادر رسالت و همتای ولایت
من به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه عظیم غدیر، غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های صدچاکش مرهم می نهادی.
اما اینک علی مانده وزخمهای پهلوی شکسته ای که هیچ مرهمی آرامش نمیکند!
همان علی(ع) که تلألوی ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود...
یا فاطمه! داغ تو شرح کامل نهج البلاغه است... که هنوز، از پس خاکستر این همه سال ناله جانگداز تو از بیت الاحزان تا بلندای عرش زبانه می کشد!
و هنوز هم طنین دادخواهی تو، از مسجد و محراب پیامبر(ص) گوش عالمیان را به چالش کشیده و بیدار میکند.
فاطمه جان صدای استغاثه توست که امروز هم از کوچه های مدینه، به کوچه های دلمان طنین می افکند.
و هنوز هم، دل شیعیانت، در التهاب داغ تو، داغدار است و محزون...
میدانی مادر؟ ما هنوز هم، تقاص محبت تو را پس می دهیم و آواره عشق توئیم...
پاره تن رسول... زمین برای در آغوش کشیدنت تاب نداشت و آسمان برای پروازت بی انتها شد ... همه خوب میدانند بهشت انتظارت را میکشید...
شهادت زاهرای اطهر دوخت پیامبر تسلیت باد