داشت روی زمین چیزی می‌نوشت؛ رفتند جلو دیدند، چندین‌ متر‌،بارها نوشته _«حسیـن»_ طوری‌ ڪه‌ انگشتش‌ زخم‌ شده... پرسیدند: حاجی‌چکار می‌کنی گفت: ″چون‌ میسرنیست‌ من‌ را کام‌او 👈🏻عشق‌بازی‌ می‌کنم‌ با نام‌ او"...❤️🌿 @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄