شروع به جست و خیز کرد.
آتش🔥 از پیکرش زبانه میکشید
و صدایش زمین را میلرزاند...
همان طور که مسیر را میپیمودیم،
جریان ناراحتی و لاغر شدن گناه را به نیک گفتم.
نیک خندید و گفت:
گناه حق دارد ناراحت شود چون هیکل او پیش از این در دنیا،
بزرگ و عجیب بود که البته سختیهایی که در دنیا دیدی و صبر کردی زجری که هنگام مرگ کشیدی از قد و قواره او کاست.
۶
هر چند یادآوری بلاها و سختیهای دنیا برایم طاقت فرسا بود
اما از آنجا که از قدرت گناهم کاسته بود راضی و خوشحال بودم.
رشته کوهی که در دامنه آن حرکت میکردیم
سر بر دامن کوهی بلند داشت
که به آسمان آتشین ختم میشد
و چون سدی مرتفع راه را بر هر عابری بسته بود.
۷
این
#سرگذشت ادامه دارد
التماس دعا