‍ . ‍ بساط عزا گشته برپا ز داغ عزیزان طاها خزان شد گلستان حیدر ز جور و ستمهای اعدا تنِ کودکان ، سوزد از تب شده روزشان تیره چون شب امان از دل ، عمه زینب 2 ازاین سوگ عظما , شده دیده دریا واویلا 4 ز آه و فغان یتیمان بود حال زینب پریشان شده روی نیزه نمایان سر بی تن جان نثاران رباب از غم ،، داغ اصغر کند شیون و ،، می زند سر رقیه ز هجران بابا توانی ندارد به پیکر از این سوگ عظما ، شده دیده دریا واویلا 4 شده کاروان اسیران روان جانب شام ویران رود دخت حیدر رساند به عالم پیام شهیدان دلش پر ز خون ،، گشته از غم بود دیده تر،، قامتش خم ز بعد حسین و ،، ابوالفضل شده خسته و سیر از عالم از این سوگ عظما ، شده دیده دریا‌ واویلا 4 ز لبهای محبوب یزدان رسد صوت آیات قرآن غبار غریبی و ماتم نشسته به رخسار طفلان بود روی نی ،، ماه زینب چراغ شب ،، راه زینب شده «سیدش» دیده گریان ز درد و غم و آه زینب از این سوگ عظما ، شده دیده دریا واویلا4 👇