ر دانش هسته‌ای، قدرت هشتم جهان، در تولید، پرتاب و در مدار قرار دادن ماهواره، قدرت پنجم جهان، در ارسال موجود زنده به فضا و بازگرداندن زنده آن، قدرت چهارم جهان، در کنترل آب‌های سطحی و سد سازی، قدرت سوم جهان، در نانو تکنولوژی، قدرت ششم جهان، در فیزیک، شیمی، و ریاضیات محض، قدرت سیزدهم جهان، در شبیه سازی موجود زنده، قدرت چهارم جهان، در صنعت طراحی و تولید پهپاد، قدرت پنجم جهان، در طراحی و تولید انواع موشک‌های کوتاه برد، میان برد و قاره پیما، قدرت هشتم جهان و در اقتصاد، قدرت ١٨ جهان (ارتقای ٣٢ پله ای، از رتبه ۵١ در دهه پنجاه، به رتبه ١٨ در سال ٢٠٢٠) و غیره است که فهرست کردن آن، از حوصله این نوشتار، خارج است. از منظر نگارنده این سطور، با این پیشینه اعجاب انگیز، هیچ فرقی بین هواداران انقلابی خامنه ای و مخالفان او، در لزوم اعتماد به تدابیر عقلانی او نیست. اگر هواداران سینه چاک خامنه ای، او را اسطوره عدالت‌خواهی و نماد ظلم‌ستیزی و دفاع از مظلوم‌، توصیف می کنند که کلامش «حق» و مرامش «عدل» است و به «عهد خویش» با خدا پایبند است، مخالفین او نیز ناگزیرند که برای حفظ ایران و تداوم اقتدار و موفقیت‌های شگفت انگیز مزبور، به او اعتماد و تکیه کنند؛ زیرا بدون شک، در شرایط کنونی، حفظ و بقا و اقتدار ایران، منحصرا در قبضه قدرت خامنه ای و بقای رژیم مطلوب او؛ یعنی جمهوری اسلامی است و اراده قدرت‌های جهانی، صرفا تغییر و جایگزینی رژیم سیاسی ایران نیست؛ بلکه آنان راه چاره بازگشت به استیلای گذشته خود را در خاورمیانه، فروپاشی و تجزیه ایران ارزیابی می کنند. بنابراین ایرانیان؛ اعم از موافقان و مخالفان خامنه ای، ناگزیرند که برای حفظ یکپارچگی ایران و تداوم این تمدن کهن تاریخی و صیانت از نفوس هموطنان و بقا و گسترش پیشرفت‌های شگفت انگیز آغاز شده، رهبری خامنه ای و تدابیر را ارج نهند و در حمایت از او، به اجماع برسند. اگر هواداران جان بر کف خامنه ای که از آنان به انقلابیون تعبیر می شود، با انگیزه های دینی و مذهبی و ولائی و هم ملی و میهنی پا به رکاب اویند، مخالفان وطنی او نیز بدلیل آرمان ایران دوستی و بقاء و استحکام مام میهن عزیز، ناگزیر به تکریم خامنه ای و حمایت مجدانه از او هستند. وجه اشتراک اهداف موافقان و مخالفان خامنه ای، چیزی جز منافع ملی و تمدنی نیست که تأمین و تحکیم آن، در گرو اجماع بر رهبری اوست. ایرانیان در سراسر جهان، ناگزیرند که در مقابل یک اجماع دشمنانه با هویت و تمدن ایرانی، به اجماعی وطن پرستانه تن بدهند. ادبیات دشمنان ایران، در این نزاع همه جانبه، تغییر کرده است. امروز دشمنان هویت ایرانی، رویکرد تمرکز بر دشمنی با خامنه ای را در پیش گرفته و به این نتیجه رسیده اند که تنها مانع دستیابی به اهداف و اغراضشان، خامنه ای است. این تغییر ادبیات، در همه رسانه های ضد ایرانی؛ نظیر اسرائیل، کشورهای غربی و عربی، عربستان سعودی، امارات، بحرین، قطر، اردن و غیره که به خون ملت ایران تشنه اند، آشکارا و پر رنگ، دیده می شود. در پس پرده این تمرکز بر دشمنی و حذف خامنه ای، دشمنی با ایران و تمدن ایرانی کمین کرده است و ناکام ماندن آن، در گرو اجماع ایرانیان، بر رهبری خامنه ای است. در حکمت و عقلانیت خامنه ای، همین بس که خود او، متواضعانه و احترام آمیز، با مخالفانش، در این باره سخن می گوید: *«آن کسی که مرا هم قبول ندارد، ایران قوی و ایران عزیز و قدرتمند را قبول دارد.»* نگارنده، نظیر این سخن را در ادبیات هیچکدام از رهبران دیگر جهان، در امروز و گذشته، سراغ ندارد. بر عکس آنچه فراوان سراغ دارم، نواختن مخالفان، با انواع الفاظ رکیک و عتاب و توهین است. خامنه ای بجای آن که بگوید‌: هرکس مرا قبول ندارد، لابد ایران را هم قبول ندارد؛ و بجای آن که بگوید: کسانی که مرا قبول ندارند، طرفدار ایران ضعیف و ذلیل هستند؛ و بجای آن که بگوید: فقط آنان که مرا قبول دارند، طرفدار ایران قوی و عزیز هستند؛ و بجای آن که بگوید: اگر کسی مرا قبول نداشته باشد، قطعا نمی‌تواند ایران قدرتمند و عزیز را قبول داشته باشد؛ و بجای آن که مثل محمدرضا پهلوی بگوید: هرکس حزب رستاخیز من را قبول ندارد، باید پاسپورت بگیرد و ایران را ترک کند؛ با به رسمیت شناختن مخالفان داخلی اش، آنان را دشمن نمی خواند؛ با وجودی که برخی از آنان، بدترین تعابیر دشمنانه را برای او بکار می برند؛ بلکه از آنان، منتقد تعبیر می کند و «مخالف» خود را در اوج احترام و تکریم، مخاطب قرار داده و به آنان می‌گوید که ای شمایی که مرا قبول ندارید، اما همین شما، ایران عزتمند و قدرتمند و سربلند را که قبول دارید! *کدام رهبری را در شرق و غرب عالم سراغ داریم که مخالفان خودش را میهن دوست و وطن پرست توصیف کرده و چنین تکریم کرده باشد؟!* بی تردید پاسخ درخور به چنین رهبری، جز تکریم و پیروی از او نیست.