🔊 در چه گذشت؟ (2) بعد از رفتنش، هواخواهان فتنه، اعتراض به من را افزایش دادند. از جمله رئیس شورای سابق شهر یزد و استاندار دوران اصلاحات. گفت چرا بقیه‌ی مجالس امام حسین را به هم نمی‌زنی. در مقام جدل با او، گفتم که برای من افراد مهم نیستند، هرکس بر منبر دروغ بگوید، با او مخالفت می‌کنم. بعد هم لابلای حرف‌ها گفتم که این است و باید تخریب شود. انتشار این حرف، موجب برخی سوءتفاهم‌ها شد. در همان‌جا توضیح دادم که منظورم از مسجد، ساختمان مسجد نیست، بلکه آن هویتی است که در مسجد جریان دارد و آن هویت، تابع امام و مدیر مسجد است. اگر این مسجد در اختیار باشد، پایگاه انقلاب است و قلب شهر، ولی اگر امسال مسیح مهاجری بر منبر آن بالا رفتند، مسجدی است که پیامبر با آن می‌ستیزد و امیرالمؤمنین از حضور در آن منع می‌کند. البته اصراری بر تعبیر ندارم و برای رفع سوء تفاهم، آن را پس می‌گیرم. چندی نفری سخن از وحدت گفتند، و رفتار بنده را تفرقه‌آمیز و به زیان جامعه خواندند. همان‌جا عرض کردم: وحدتی که همه در آن رو به گمراهی باشند، مطلوب نیست. و البته اساساً وحدتی وجود نداشت، نشانه‌اش آن‌که بسیاری افراد در همان مجلس با بنده هم‌نظر بودند و آن را پس از اعتراض من اظهار کردند. وحدت آن‌گاه مطلوب است که بر مدار حق باشد، بگذریم. از دیشب تا به حال، بسیاری از دوستان و آشنایان اظهار لطف نموده‌اند. آن‌چه رخ داد، صحیحش لطف خدا بود و خطایش ناشی از کاستی این بنده. این پیام‌ها و دست‌مریزادها نشان می‌دهند که یزد نه پایتخت اصلاحات بلکه شهر و است. راستی فراموش نکنیم، همان کسی است که به آیت‌الله‌العظمی خویی نامه‌ی سرگشاده نوشت و مورد هجمه قرار گرفت، با ریاست‌جمهوری بنی‌صدر مخالفت کرد و مطرود بسیاری از دوستان شد، از حضور شیخ محمود حلبی در مراکز تجمع شهر منع کرد، از جولان نیروهای مجاهدین در یزد مانع شد، از سخنرانی در یزد جلوگیری کرد، و ... صدوقیِ یزد این است، نه آن‌چه برخی منتسبان روایت می‌کنند... https://eitaa.com/jorenush/143