زنِ موفق، مادربزرگ ما بود که از پنج صبح تا هشت شب میرفت کارخونه سرکار تا یه لقمه نون حلال در بیاره برای سه تا بچه‌هاش تا دستش جلو کسی دراز نباشه. سواد نداشت ولی و روضه‌اش ترک نمیشد. وقت و جان نداشت ولی پای ثابت نماز جماعت مغرب‌ مسجد بود. یک کلمه نصیحت نمی‌کرد اما درس‌های زیادی بهمون داد! مادربزرگ ما پیج اینستا نداشت، کافه نرفت، با گوشی تو آینه عکس ننداخت، اهل چشم و هم‌چشمی نبود و اگر چیزی به دست می‌آورد تو چشم بقیه نمیکرد! دست تو سفره کسی نمی‌انداخت و سفره‌‌دارِ نوه‌ و نتیجه‌هاش بود و حواس‌جمع‌ نسبت به کم و کسری همسایه‌هاش. مادربزرگ ما سفر خارجی جز مکه و کربلا و سوریه نرفت. قبل و بعد از فوت بابابزرگ مستقل زندگی کرد و بار زندگی روی دوشش بود اما هیچوقت این‌ها رو نکته‌ی ارزشمندی‌ نمیدونست که بخواد بهش افتخار کنه یا پز بده یا باهاش دوره بفروشه! مادربزرگ ما همیشه رو می‌گرفت حتی جلوی ما تو خونه‌ی خودش و هیچوقت از سخت بودنِ پوشیدن چادر گله‌ای نکرد چون میدونست هزینه داره! مادربزرگ ساده بود و این همیشه تو ذهن ما می‌مونه.. این سادگیِ جذاب ✍🏻 توابین به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷 @enghelabii_80✌🏻😎✌🏻