بابام صبح زنگ زد گفت میام ساختمون دنبالت بریم یجا باهم یه کاری دارم فقط به دست تو حل میشه، با کلی حس غرور و مفیدبودن برای خانوادم گفتم باشه بابا بیا بریم
اومد دنبالم رفتیم دم اداره مالیات گفت بشین تو ماشین، ماشینو جرثقیل نبره من برم تو بیام
اینجا جا پارک پیدا نمیشه 🗿
👤انبه
به کانال هشتادیای انقلابی بپیوندید🇮🇷
@enghelabii_80✌🏻😎✌🏻