*برای مادرم*
*برای همسرم*
*برای خواهرم*
پسرک در تب میسوزد، هر چه میخورد برمیگرداند، مدام پوشکش کثیف است...
چند هفته است که بچهها پشت هم مریض میشوند و هنوز یکی کامل خوب نشده، دیگری از سر میگیرد
و من خستهتر و بی حوصلهتر از همیشه!
تلویزیون پشت سر هم کرمان را نشان میدهد، کیلومترها اطراف مزار سردار ولولهای برپاست...
دخترها سر کلاس مجازی هستند، معلمها التماس دعا دارند به بچهها: امروز اگر مصلی رفتید، تشییع شهدا رفتید، مسجد رفتید...
ظهر میشود و غروب و شب!
حسینیهها از جمعیتها پر و خالی میشوند، مردم در خیابانها و جلسات و مراسمها به یاد سردار میخوانند و میگویند و...
من حتی فرصت نمیکنم برای همین کانال کوچک خودمان، دو خط شعر بنویسم!
دلتنگی و خستگی که با هم گره بخورند، نتیجه کار خیلی خوب نیست...
شبکههای تلویزیون را بالا و پایین میکنم و
با خودم فکر میکنم اگر بچهها دست و بالم را نبسته بودند، این روزها کجاها بودم و چه کارها که نمیکردم!
چشمم روی صورت سردار قفل میشود!
نشسته است روی یک زمین خاکی و دارد با لبخند حرف میزند.. صدایش را نمیشنوم اما چشمهایش انگار با من حرف میزنند: من همیشه جایی بودم که هیچ کس دیگری نمیتوانست آنجا باشد!
و ناگهان دلم روشن میشود!
خیلیها این روزها خیلی جاها بودند اما هیچ کس نمیتوانست جای من باشد!
مادر بودن در این روزگار سخت چه جایگاه عجیبی است! جایی که هیچ کس دیگری توان و تمایل آنجا بودن را ندارد!
گذشت تا الان، که شب جمعه است و حتی از یک و بیست دقیقهاش هم جا ماندهام! در حالیکه بچهها هنوز مریض احوالاند و خودم هم!
به یاد فاطمه که شب شهادت حضرت زهرا س را در بیمارستان و کنار سید حسین اش گذراند،
به یاد زهرا که الان در کنار دخترک تازه از کما بیرون آمدهاش نشسته است،
به یاد تک تک لحظات خستگی و کم آوردنهایمان!
و به یاد جرعه جرعه نور و گرمایی که آن نگاه سردار در دلم ریخت!
مینویسم
ما مادرها، در تمام روزهای سخت، مانند تمام روزهای شادی، جایی ایستادهایم که هیچ کس دیگری نمیتوانست آنجا بایستد!
درست شبیه سردار!
سرتان را بالا بگیرید مادرها!
شبیه او، که انگار نه انگار همانی ست که میگویند آثار دردناک شیمیایی، در تمام این سالها آزارش میداده، ریه و حنجرهاش درگیر بوده، پاها و کمر و ..
شما، هوای تنفساید! کافیست به خودتان یادآوری کنید جایی ایستادهام که هیچ کس دیگری توان اینجا ایستادن را نداشتهاست!
و بعد عطر شوید و پخش شوید در همه جای خانه...
و مطمئن باشید روزی که خیلی دور نیست، همه آنهایی که درست سر جای خودشان ایستادهاند، در کنار یکدیگر، متنعم خواهند بود...
@entekhab_t_masiri👌✅