🌹علق كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى (6) أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى (7) إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى (8) أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى (9) عَبْداً إِذَا صَلَّى (10) أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَى (11) أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى (12) أَرَأَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى (13) أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى (14) ✅نه چنین است (كه میپندارند). بی گمان آدمى طغیان میكند. چون خود را بی نیاز میبیند. ⬅️ همانا بازگشت همه به سوى پروردگار توست.آیا دیدى آن كه منع میكند.بنده اى را كه نماز میخواند.آیا اندیشیدهاى كه اگر (آن بنده) بر طریق هدایت باشد یا به تقوا سفارش كند. (سزاى نهى كننده او جز آتش نیست)🔥 ❓آیا اندیشیدهاى كه اگر تكذیب كند و روى برتابد (فقط خود را هلاك ساخته است؟) آیا او نمیداند كه خداوند میبیند. 🚫كلمه «كلاّ» یا به معناى نفى گذشته است یعنى این گونه نیست كه انسان به یاد گذشته خود باشد كه خداوند او را آفرید و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلكه به جاى بندگى طغیان مىكند و مانع بندگى دیگران نیز میشود. و ممكن است كلمه «كلاّ» به معناى حقًا و براى تأكید باشد.(18) ⬅️اگر انسان ظرفیّت نداشته باشد، یا ثروت او را مغرور میكند، چنانكه قارون میگفت: «انّما اوتیته على علم عندى»(19) ⬅️ یا قدرت او را مغرور میكند، چنانكه فرعون میگفت: «الیس لى ملك مصر»(20) یا علم او را مغرور میكند. چنانكه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. «آتیناه آیاتنا فانسلخ منها»(21) ⬅️ولى اگر ظرفیّت باشد، حتى هر سه در یك نفر جمع میشود مثل حضرت یوسف و سلیمان ولى مغرور نمیشود، چون همه را از خداوند میداند نه خود. ✅ چنانكه حضرت سلیمان گفت: «هذا من فضل ربّى»(22) ✅ و حضرت یوسف گفت: «ربّ قد آتیتنى من الملك و علّمتنى من تأویل الاحادیث»(23) ⬅️آرى خطر آنجاست كه انسان به خود بنگرد نه خدا.(24) «أن رآه استغنى» ♨️طغیانگر نه خدا را بنده است، نه دستورات الهى را به رسمیّت میشناسد، نه استدلال میپذیرد و نه به نداى وجدان و ناله مظلومان گوش میدهد. ⬅️مراد از عبدى كه نماز مىخواند «عبداً اذا صلّى» چنانكه از آیات آخر سوره بر میآید، رسول خداست، چون در آن آیات، آن حضرت را از اطاعت آن شخص نهى نموده است و او را به سجده و قرب دعوت میكند. از آنجا كه این آیات، اولین آیاتى است كه بر پیامبر نازل شده، پس آن حضرت قبل از رسیدن به مقام رسالت، نماز مىخوانده است.(25) ⬅️در احادیث میخوانیم: ابوجهل از اطرافیان خود پرسید: آیا پیامبر در میان شما نیز براى سجده صورت به خاك میگذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند میخوریم، اگر او را در چنین حالى ببینم، با پاى خود گردن او را له مىكنم. زمانى كه متوجه شد پیامبر در حال نماز است، تصمیم گرفت با لگد بر سر مبارك آن حضرت در سجده بكوبد، همین كه نزدیك شد، با حالتى عجیب عقب نشینى كرد و به مشركان گفت: وقتى به او نزدیك شدم، در مقابل خود خندقى از آتش دیدم.(26) ⬅️ با اینكه مراد از «عبداً» شخص پیامبر است ولى نكره آوردن آن، به خاطر تعظیم و بزرگداشت است. «عبدًا اذا صلّى» -----📚 : 18) تفسیر نمونه. 19) قصص، 78. 20) زخرف، 51 . 21) اعراف، 175. 22) نمل، 40. 23) یوسف، 101. 24) تفسیر نوین. 25) تفسیر المیزان. 26) تفاسیر مجمع البیان و نمونه. ✅- انسان ناسپاس است. ما او را آفریدیم و هر چه نمىدانست به او آموختیم. امّا او در برابر پروردگارش طغیان مىكند. «كلاّ انّ انسان لیطغى» ✅- انسان به خاطر آنكه به غلط خود را بى نیاز مى پندارد دست به طغیان میزند. «لیطغى ان رآه استغنى» ❌- بازداشتن از نماز، روشنترین نوع منكرات است. «ینهى عبداً اذا صلّى» ✅- حتى اگر احتمال حقانیّت دهند نباید اینگونه با پیامبر برخورد كنند. «ان كان على الهُدى» ✅- انسان كم ظرفیّت است و پندار بىنیازى او را مست میكند. «لیطغى ان رآه استغنى» - علم به تنهایى كافى نیست. با اینكه به انسان علم دادیم امّا طغیان میكند. «علّم الانسان ما لم یعلم - انّ الانسان لیطغى» ⬅- غنى بودن كمال است، ولى خود را غنى دیدن زمینه لغزشهاست. «راه استغنى» - ایمان به معاد مانع طغیان است. «انّ الى ربّك الرجعى» - هر چه داریم مىگذاریم و میرویم خود را بى نیاز نپنداریم. «انّ الى ربّك الرجعى» - انسان و هستى هدفدار و به سوى خداست. «انّ الى ربّك الرجعى» - طاغوتیان مخالف نمازند. «لیطغى - ینهى عبدًا اذا صلّى» (رفتار ناروا زمانى مورد سرزنش قرار مىگیرد كه دوام داشته باشد.) - نشانه بندگى خدا نماز است. «عبدًا اذا صلّى» - طاغوتها از بندگى خدا ناراحتند. (نه از افراد بیتفاوت و یا بنده هوسهاى خود یا دیگران) «ینهى عبدًا اذا صلّى» - نام و نشان مهم نیست، عملكردها مهم است. (نام نهى كننده و نمازگزار نیامده است.) «ینهى - صلّى» - سزاوار است كسى كه امر به تقوا مىكند خودش از راه یافتگان باشد. «كان على الهُدى او امر بالتّقوى»