🌹تب شیدایی🌹 باز این جمعه ی بی حوصله تب دار شدم باز هم در تب هجر تو گرفتار شدم حاصلی نیست دل خسته و رنجور مرا بی تو در قاب غزل، دل شده ای زار شدم... شرم دارم که برای تو غزل بنویسم بس که بازیچه ی لفّاظی اشعار شدم! تب شیدایی من دست خودم نیست ولی وقت یاری تو، دلداده ی اغیار شدم من به دیدار تو درخواب خوشم ماه دلم و به امید تو سر گشته ی دیدار شدم تو قریبی و تو را دور زخود پندارم... شیوه ی حیلت نفس است که سربار شدم! باز این جمعه ی بی حوصله هم رد شد و رفت؛ و من آواره ی این شعر پری وار شدم!!! پریسا صالحی جمعه ۱۰ بهمن