🔺
علامه طهرانی قدّس سرّه می فرماید: یکى از رفقاى نجفى ما که فعلاََ از اَعلامِ نجف است براى من مىگفت:
🔸 من یک روز به دکّان سبزى فروشى رفته بودم، دیدم
مرحوم قاضى خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛
❗️ولى بعکسِ معهود، کاهوهاى پلاسیده و آنهائیکه داراى برگهاى خشن و بزرگ هستند بر مىدارد.
من کاملًا متوجّه بودم؛ تا
مرحوم قاضى کاهوها را بصاحب دکّان داد و ترازو کرد، و
مرحوم قاضى آنها را در زیر عبا گرفت و روانه شد.
🔹من که در آنوقت طلبه جوانى بودم و مرحوم قاضى مَردِ مُسنّ و پیرمردى بود، بدنبالش رفتم و عرض کردم: آقا من سؤالى دارم!
شما بعکسِ همه، چرا این کاهوهاى غیرِ مطلوب را سوا کردید؟!
‼️
مرحوم قاضى فرمود: آقا جان من!
این مردِ فروشنده، شخصِ بى بضاعت و فقیرى است، و من گاهگاهى به او مُساعدت[کمک] مىکنم؛ و نمىخواهم چیزى به او بلا عوض داده باشم تا اوّلًا آن عزّت و شرفِ آبرو از بین برود؛ و ثانیاً خداى ناخواسته عادت کند به مجّانى گرفتن؛ و در کسب هم ضعیف شود.
🌿
و براى ما فرقى ندارد کاهوى لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها؛
و من مىدانستم که اینها[کاهوهای پلاسیده] بالاخره خریدارى ندارد،
و ظهر که دکّانِ خود را مىبندد به بیرون خواهد ریخت،لذا براى عدمِ تضرّرِ او مبادرت بخریدن کردم.
📚مهر تابان،ص: ۳۲
🌺کانال عرفان 👇
http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280