🔴قسمت اول
یادداشتی برگرفته از کتاب معنویت گرایی جدید نوشته استاد احمد شاکرنژاد
از عرفان اشو تا معنویت عصرجدید همه در دوران پست مدرن
دوران پست مدرن که از اوایل قرن بیستم میلادی شروع و تا به امروز جریان دارد دورهای از تاریخ است که در آن واژه معنویت از قالب سنتی خود خارج و در قالب جدیدی داخل شده است، این قالب جدید دارای ویژگیهایی مانند سیالیت، فرد محوری«انفسی» و تجربیگرا است که به جای قطعیت و ثبات در ارزشها به جست و جو گری مدام در انواع معنویتها میپردازد، در این شکل جدید از معنویت که در بستر فرهنگی پست مدرن ایجاد شده است شیوه سنتی دینداری را صرفا به این دلیل که معنویت را در قالب شریعت و نهاد دین تعریف میکند، مورد هجمه و نقد قرار میدهد.
اگر نگاهی به مفهوم واژه معنویت«که دستخوش تغییرات مفهومی، اعتقادی و گفتمانی شده است» در این دوران تاریخی بیاندازیم، میبینیم که خود این دوره تاریخی دارای ۲دوره بههمپیوسته است:
۱-از اوایل دهه۶۰ تا اواخر دهه۸۰ میلادی ۲-بعد از دهه ۸۰ میلادی
دوره اول: معنویت فرقهای که بعد از دوران مدرنیته شروع شده بود، در این دوره به دنبال انتقادات رمانتیست ها به متریالیست ها خلأهای معنوی زیادی در دنیای غرب و بخصوص کشورهای انگلیسی زبان ایجاد شد، در طی این خلأهای معنوی بود که برخی از جریانهای عرفانی شرقی توانستند در ابتدای کار این خلا معنوی را پر کنند، به عنوان مثال: سلسلهای از گوروهای هندو به رهبری راما کریشنا و شاگردش ویوکاننده که به سلسلهها و فرقههای عرفانی بیشتری تکثیر شدند.
اما در ادامه این جریان معنوی نیز نتوانست جایگزین خوبی برای آن معنویت دینی سنتی باشد و به دلایلی مردم نسبت به این نوع از معنویت و عرفان نیز بدبین شدند که در اینجا به ذکر ۲دلیل مهم بسنده میکنیم:
۱- این جریانهای معنوی متهم به فجایع جنسی، شست وشوی ذهن مریدان، قدرت طلبی و مال اندوزی شدند، به عنوان مثال: خودکشی دسته جمعی فرقه جیم جونز در معبد جونز تاون کشور گویان و یا انزجار از رفتار جنسی اشو و مال اندوزی برخی از این رهبران مانند ماهاریشی ماهاشی در فرقه tm. ۲- در این جریان افراد محدود به یک تفکر و اطاعت کردن و پیروی از رهبری فرقه بودند که اولا این تبعیت از رهبر یکی از مشکلاتی بود که در دینداری سنتی نیز موجود بود و بخاطر آن به معنویت جدیدی رو آورده بودند، ثانیا این محدودیت ها با لوازم اعتقادی دوران پست مدرن سازگار نبودند.
دوره دوم: دین عصرجدید که پس از دهه ۸۰ میلادی و آن فجایع اسفناک دوره فرقهای شروع شد و تا به امروز ادامه دارد برخلاف دوران های قبل از خود باعث ایجاد جریانهایی شد که به هرگونه انتخاب و آزادی فردی بها میدهند، با سبک زندگی روزمره جمع میشوند، هرنوع احساس تجربی را ارج مینهند تا به جایی که قائلند اوج این احساسات تجربی موجب یک نوع آگاهی همگانی و خلق حکمت میشود، در این گفتمان دیندارانه پسامدرن سیال بودن و عدم ثبات یک نوع فضیلت به حساب میآید و در نهایت این ذهن انسان است که مرکز اصلی و نقطه اتصالی بین مادیات و روح کیهانی است.
این تغییرات اساسی در معنا و مفهوم معنویت«نسبت به معنای معنویت در دین سنت» با تغییر و تحول در سبک زندگی فردی و اجتماعی دنیای غرب گره خورده است؛ افراد در این اجتماع دارای حقوق معنویای هستند که به آنها اجازه میدهد تا سبک دینداری متناسب با خود را بسازند، اما این امر دقیقا مخالف آنچیزی است که در دین داری سنتی وجود داشت به عبارت دیگر دوآلیسم های موجود در دین داری سنتی بودند که هستی شناسی آن را بوجود میآوردند و همچنین وحی و تشریع بایدها ونبایدهای ادیان سنتی را شکل میدادند. اما در مقابل، در معنویت گرایی جدید هستی شناسی مونیسمی وجود دارد که هرگونه دوآلیسم را نفی میکند و تنها چیزی که برای او اهمیت دارد تجربه های عمیق و وجودی است، این معنویت گرایی ذهنی تا به جایی پیش میرود که هرگونه تفسیری از خدا و معنویت را صحیح میداند و به جای پایبندی به ارزشهای دین سنتی، تمامی مرزهای بین خالق و مخلوق را پاک کرده و به نوعی خود الوهیتی یا پاننتئیسم میرسد.