📝 روایت سوم: مهاجرت پس از آنکه در قم، شاگردی اعاظم آن عصر را کرد، راهی نجف اشرف شد. در نجف هم، مدّت اندکی که مشغول بود، دل و جان اساتید آن روز مثل مرحوم آیت الله حاج آقا جمال گلپایگانی و حاج شیخ محمد کاظم شیرازی و حاج شیخ محمد علی کاظمی خراسانی را شیفته و عاشق خود کرده بود؛ به حدی که مرحوم کاظمی در بدرقه ایشان تقاضا می کند حتماً زود برگرد که نجف به تو احتیاج دارد و در نامه ای که بعدها می نویسد با این عبارت، قدر و منزلت ایشان در نجف آن روز را به همه نشان می دهد: «مفارقت امثال سر کار از نجف اشرف و خلوّ جامعه علمیه از آن، موجب تأثر است، چون امروز جامعه علمیه حاجت به امثال سر کار دارد ...» البته فراموشمان نشود که علّت اصلی این مراجعت به قم، نامه ای بود از طرف والد معظمشان که پیغام داده بودند مادر در فراق تو، بار سنگینی را تحمّل می کند و غم و غصه، امانش را بریده است. او هم که خود را مدیون الطاف و زحمات پدر و مادر بزرگوار خود می دید، آن مرتبه علمی نزد اساتید را رها کرد تا والده ‌اش را از خود راضی و خوشنود نماید و دست تقدیر الهی بود که عزم مراجعت به نجف فسخ شد و حکم خداوند به بقای ایشان در قم تعلّق گرفت