📝 متن اشعار : کنار قتلگه زهرا نشسته بسان مرغ بال و پر شکسته گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را به هر گل می‌رسم می‌بویم او را گلم را تازه برد دستش جدا کرد عجب ظلمی به آل مجتبی کرد ز جنت آمده غم‌دیده‌ی تو که تا دید از قفا مادر سر تو زدند آتش به راه خیمه‌هایت شود زهرا فدای خیمه‌هایت چرا مادر به پیکر سر نداری؟ بمیرم من برایت که مادر نداری