⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️
#حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ
#پارت_صد_و_دهم
وقتی در جعبه و باز کردم با
دیدنه آدرس و اسلحه و نقابی
که شبیه گرگ بود چشمام گرد شد
ولی زود یه اخم غلیظ بین
ابرو هام جا خوش کرد پسره
احمق چرا نقاب گرگه؟ برگه ای
که توش آدرس بود و برداشتم
و یه نگاه بهش کردم بیرون از
شهر بود دوباره نگاهم رفت
سمت نقابه من عمرا اینو بزنم
به صورتم یه نگاه به بیرون
کردم وقت دارم زود رفتم
اتاقم و آدماده شدم و از
خونه زدم بیرون وقتی به مغازه
مورد نظر رسیدم رفتم داخل
فروشنده یه پسر بود بی توجه
به پسره به نقاب ها نگاه کردم
ولی اون چیزی که میخواستم
و پیدا نکردم بی حوصله
پوووفی کشیدم که که صدای پسره
توجه ام جلب کرد
پسره: میتونم کمکتون کنم خانم
من: بله لطفا یه نقاب شکل
شاهین برام بیارید
یکم نگاهم کرد و
گفت: چشم الان میارم
پسره رفت و بعد پنج دقیقه
اومد و یه نقاب که خیلی
خوشگل و شکل شاهین و
رنگش سیاه بود و به سمتم گرفت
من: همینو میخوام
بعد حساب کردن پول نقاب از
مغازه زدم بیرون و رفتم یه
فست فودی و یه ساندویچ
فلافل گرفتم و برگشتم خونه
بعد عوض کردنه لباسام ساندویچ
و از رو اپن برداشتم و روی مبل نشستم
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•