🕊👱🕊👱🕊👱🕊
#داستان_واقعی
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_۱۰۵
*═✧❁﷽❁✧═*
وقتی من در خانه 🏠گفتم که هادی شهید🌷 شده همه خانواده ما ناراحت 😔شدند. همسرم گفت: می خواهم به جای مادرش که در اینجا نیست در تشییع این جوان شرکت کنم😢
بسیار مراسم باشکوهی برگزار شد. من چنین تشییع باشکوهی را کمتر دیده ام👌
پیکر او در تمام حرمین طواف داده شد و اینگونه باشکوه در ابتدای وادی السلام به خاک سپرده شد✅
از آن روز تا حالا هیچ روزی نیست که در منزل ما برای شیخ هادی فاتحه خوانده نشود. همیشه به یاد او هستیم. لوله کشی آب🚰 منزل ما یادگار اوست.
یادم نمی رود. یک هفته بعد از شهادت🌷، خوابش را دیدم. در خواب نمی دانستم هادی شهید شده. گفتم: شما کجایی، چی شد، نیستی؟
گفت: الحمدلله به آرزوم رسیدم😍
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
🕊👱🕊👱🕊👱🕊