🕊👱🕊👱🕊👱🕊 ۱۲۹ *═✧❁﷽❁✧═* به محض اینکه به میدان آیت الله سعیدی رسیدم🚶، آقا صادق و چندنفر از بچه های مسجد 🕌را دیدم👀موتور🏍 را پارک کردم و رفتم به سمت آنها. بعد از سلام ✋و احوال پرسی، خیلی بی مقدمه گفتند: می خواستیم بگیم هادی🌷 شهید شده و... دیگه چیزی از حرفهای آنها یادم نیست😵 انگار همه دنیا روی سرم من خراب شد. با اینکه این سالها زیاد او را نمی دیدم اما تازه داشتم طعم برادر بودن را حس می کردم😍 یکدفعه از آنها جدا شدم و آرام آرام دور میدان قدم زدم🚶می خواستم به حال عادی برگردم👌 ══ ೋ☘🌟☘ೋ═══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 نـدبه هاے انتــظار @nodbehhayentezar313 🕊👱🕊👱🕊👱🕊