اندیشه فلسفی حکیم صدرالمتألهین شیرازی نمونه ای از نظامهای معرفتی است که از میراث فلسفه پیشینیان متاثر و برجریان فلسفی پسینیان موثر افتاده است. اما وامداری وی از اندیشه های فلسفی سلف را چگونه می توان توضیح داد؟ آیا وی باالتقاط آراء فلسفی پیشینیان، آمیزه ای نامنسجم ارایه کرده یا با خلاقیت و نوآوری به تفکر اصیل فلسفی دست یافته است؟ اساساً روش پژوهش فلسفی ملاصدرا چه بوده که موجب خلق چنین نظامی گردیده است؟ پیرامون روش پژوهشی فلسفه ملاصدرا تاکنون کار شایسته ای انجام نیافته، اما به تازگی کتابی به قلم دکتر احد فرامرز قراملکی از سوی بنیاد حکمت اسلامی صدرا انتشار یافته که به گونه ای نظام مند به تحلیل نظام فلسفی حکمت متعالیه پرداخته و توانسته جامعیت دستگاه فلسفی صدرالمتألهین را نشان دهد. این کتاب شامل یک مقدمه، دو بخش و دوازده فصل است. مولف در بخش اول در هشت فصل به شبهات مختلف درباره نظام فلسفی صدرا پرداخته که مهم ترین آن التقاط انگاری فلسفه صدراست که نویسنده تحت عناوین ابن سینای اشراقی، فلسفه عرفانی به سبک ابن عربی تفکر کلامی ـ فلسفی بصورت مفصل پرداخته است. در بخش دوم مولف به رویکرد اثباتی می پردازد و معتقد است حکمت متعالیه برخوردار از رهیافت میان رشته ای است. این امر بدان معناست که ملاصدرا به آنچه امروزه مطالعات میان رشته ای (interdisciplinary studies) گفته می شود دست یافته بود و به بیان دیگر ملاصدرا چهار قرن پیش به اهمیت چنین مطالعاتی در تحلیل مسائل الهیات آگاه بود و با خلاقیت و ابتکار توانست الگوهای اثربخشی را در هدایت این دسته از مطالعات پیدا کند.