مهمان این موکب فقط اشک است 🔹ماجرایی که تعریف می‌کنیم وقتی آدم می‌شنود کم می‌آورد. ماجرای پسرکی که از قریه و روستایی در حوالی شهر «دیوانیه» عراق هر روز کلمن آب پلاستیکی سنگینی که نصف قدش را دارد پر از آب و یخ کرده و با هزار‌ویک مراعات می‌کشد تا خودش را به جاده برساند. پسرکی که فیلم‌های عبور زائران از جاده‌های مشایهٔ نجف به کربلا، طریق العلما و سایر مسیرهای دیوانیه را دیده و دلش هوایی شده است. 🔹این کلمن برای پسرک نحیفی مثل او اصلاً سبک نیست و هزار بار روی زمین می‌گذاردش و برمی‌دارد تا مبادا آب روی زمین بریزد. پسرک فکر کرده که هر جاده‌ای که به مشایه برسد، مسیر عبور زائران است اما از قضا نیست که بدبختانه نیست! هر روز زیر هُرم آفتاب چهل‌و‌چند درجهٔ بیابان در حالی‌که سیاهپوش است انتظار می‌کشد تا شاید زائری رد شود و جرعهٔ آبی به دستش بدهد. هزار بار سرک می‌کشد اما این جاده، خلوت است. زائری رد نمی‌شود. رد هم بشود تک‌وتوک و بومی هستند. اینجا هم می‌توانید داستان پیرمردی را بخوانید که برای زوار نذر نگاه کرده است