.
#حكايت
تمام مردم ده کوچک ما خانم و آقای لطفی را میشناختند، آن هم به خاطر تضاد شدیدی که میان این زن و شوهر مسن وجود داشت.
خانم لطفی مدام در حال دعوا با پیرمرد بود، اما آقای لطفی هیچ گاه یک کلمه هم جواب او را نمی داد. با این حال آن که همیشه دمغ و ناراحت دیده میشد، پیرزن، بود!
مردم میگفتند: جالبه... شوهر بیچاره اش یک کلمه هم جوابش رو نمی ده، اما باز هم همیشه دمغ و دلخوره!
این وضع ادامه داشت تا اینکه ناگهان خانم لطفی تبدیل شد به سرزندهترین پیرزن ده! نه اینکه فکر کنید از دعوا با شوهرش دست برداشت که اتفاقاً در این اواخر تندخوتر هم شده بود!
اتفاق عجیب این بود که بر خلاف همیشه، آقای لطفی چند وقتی بود که وقتی زنش با گفتن یک کلمه با او دعوا میکرد، او پنج کلمه جوابش را میداد!
پیرمردهای ده که حیران شده بودند، آنقدر به آقای لطفی اصرار کردند تا سرانجام پیرمرد رازش را بر ملا کرد و گفت:
من تازه فهمیدم زن بیچارهام به این خاطر ناراحت است که سکوت مرا دال بر بیتفاوتیام نسبت به خودش میداند! حالا که جوابش را میدهم، باور کرده که دوستش دارم!
ا📚
http://www.yotaab.com/داستان-کوتاه
#اعتدال 👇👇
«ایتا»، «بله»، «تلگرام» و «سروش»
ا👈
@etedalhamrah
#انتشار با حذف يا تغيير لينك
#آزاد
.