. شهید محراب آیت الله دستغیب اعلی الله مقامه در كتاب داستن‌های شگفت آورده است: شنیدم از زاهد عابد و واعظ مُتَّعِظْ مرحوم حاج شیخ غلامرضا طبسی که تقریباً در ۳۵ سال قبل ((زمان نوشتن کتاب)) شیراز تشریف آورده و چند ماهی در مدرسه آقا باباخان توقف داشتند و بنده هم به فیض ملاقاتشان رسیدم، فرمود: با چند نفر از دوستان با قافله به عتبات عالیات مشرف شدیم. هنگام مراجعت برای ایران شب آخر که در سحر آن باید حرکت می کردیم، متذکر شدم که در این سفر مشاهد مشرفه و مواضع متبرکه را زیارت کردم جز مسجد براثا و حیف است از درک فیض آن مکان مقدس محروم باشیم. به رفقا گفتیم: بیایید به مسجد براثا برویم. گفتند: مجال نیست و خلاصه نیامدند. خودم تنها از کاظمین بیرون آمدم تا به مسجد رسیدم ولی دیدم در بسته است و معلوم شد در را از داخل بسته و رفته‌اند و کسی هم نیست... حیران شدم که چه کنم؛ این همه راه به امیدی آمدم. به دیوار مسجد نگریستم دیدم می‌توانم از دیوار مسجد وارد شوم. داخل شدم و با فراغت مشغول نماز و دعا شدم به خیال اینکه در مسجد را از داخل بسته‌اند و باز کردنش آسان است. در داخل مسجد هم کسی نبود. پس از فراغت، خواستم در را باز کنم، دیدم قفل محکمی بر در زده‌اند و به وسیله نردبان یا چیز دیگر رفته‌اند. حیران شدم چه کنم. دیوار داخل مسجد هم طوری بود که هیچ نمی‌شد از آن بالا رفت... با خود گفتم: عمری است دم از حسین علیه السلام می‌زنم و امیدوارم که به برکت آن حضرت در بهشت به رویم باز شود، با اینکه درب بهشت یقیناً مهمتر است پس باز شدن این در هم به برکت حضرت ابی عبدالله علیه السلام سهل است. پس با یقین تمام دست به قفل گذاشتم و گفتم: یا حسین علیه السلام و آن را کشیدم. فوراً باز گردید. در را باز کردم و از مسجد بیرون آمدم و شکر خدا را به جا آوردم و به قافله هم رسیدم. باید گفت که مسجد براثا از مساجد متبرک است و بین بغداد و کاظمین در راه زوار واقع شده است ولی با همه فضایل و شرافتی که برای آن نقل شده است، زوار غالباً از فیض آن محرومند و اعتنایی به آن ندارند. (38) کرامات الحسينيه ج ۲، ۲۱، از داستانهای شگفت، ص ۳۱ ا❣️❣️❣️❣️❣️❣️ 🤲 پروردگارا 🤲 خادمان ملت ایران را عزت بخش و تضییع کننده‌ی هر حقی از این ملت را در دنیا و آخرت خار و ذلیل گردان 💓 اینجا 👇👇 ا https://t.me/etedal_naghd 👇👇👇 ا @etedalhamrah با حذف یا تغییر لینک