⚫️ حالِ وخیمِ امیرالمؤمنین علیه السلام، از زبان اصبغ بن نباته (ره) ✍🏻 شیخ مفید و شیخ طوسی علیهم الرحمه، به سند معتبر روایت کرده اند که اصبغ بن نباته گفت: وقتی امیرالمؤمنین علیه السّلام را ضربت زدند و به خانه بردند، من و حارث همدانی و سوید بن غفله با گروهی از اصحاب آن حضرت در خانه آن حضرت جمع شدیم. چون صدای گریه از خانه آن حضرت بلند شد، ما همه گریستیم. پس امام حسن علیه السّلام از خانه بیرون آمد و گفت: امیرالمؤمنین می‌گوید که به خانه‌های خود برگردید. آن جماعت رفتند من در خانه آن حضرت ماندم. بار دیگر صدای شیون از خانه آن حضرت شنیدم و من نیز گریستم. باز حضرت امام حسن علیه السّلام بیرون آمد و فرمود: مگر نگفتم که به خانه‌های خود برگردید؟ گفتم: بخدا سوگند یا ابن رسول اللّه که جانم یاری نمی‌کند و پایم قوّت رفتن ندارد و تا علی علیه السّلام را نبینم بجائی نمی توانم رفت و بسیار گریستم. پس داخل شد و بعد از اندک زمانی بیرون آمد و مرا به اندرون خانه طلبید. چون داخل شدم دیدم علی علیه السّلام را بر بالشها تکیه داده اند و عصابه (دستمال سر) زردی بر سر مبارکش بسته اند و روی مبارکش از خون بسیاری که از سرش رفته است، چنان زرد شده است که ندانستم که عصابه اش زردتر بود یا رنگ مبارکش❗ تا مولای خود را بر آن حال مشاهده کردم، بیتاب شدم و بر قدم محترمش افتادم و می‌بوسیدم و بر دیده‌های خود می‌مالیدم و می‌گریستم. 📘جلاء العیون، ص ٣٢٧