زهرا: *┅═﷽═┅* *"شب قدر از خداوند چه بخواهیم؟* *" حجت الاسلام پناهیان⬇️"* ✍ *"امشب به عنوان شب قدر و مهمترین شب سال خودمان، باید درِ خانۀ خدا چه‌کار کنیم؟ امشب چه اتفاقی باید برای ما بیفتد؟ امشب چه ‌کار باید کنیم؟ چرا شب اوج عبادت ما با شب اوج مظلومیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) یکی شده است؟ چه حکمتی در تلاقی این دو مناسبت مهم وجود دارد؟ وقتی فکر کردن یکی از بهترین عبادت‌هاست، امشب دربارۀ چه چیزی باید فکر کنیم؟ بهترین موضوعی که در شب قدر باید به آن فکر کنیم چیست؟* *امیرالمؤمنین(علیه السلام) که تنها کسی است که در خانۀ کعبه به دنیا آمده، توسط چه کسی به شهادت رسیده است؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) که به دنیا آمدنش با چنین معجزۀ بزرگی همراه بود که دیوار خانۀ کعبه برایش شکافته شده است؛ اتفاقی که برای فرزند حضرت مریم(علیها السلام) نیز رخ نداد و هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال اثر این شکاف، بر دیوار قبله‌گاه مسلمین باقی مانده است؛ این شخصیت باعظمتی که در خانۀ کعبه با معجزۀ شکافته شدن دیوار خانۀ کعبه به دنیا آمد، چگونه از دنیا رفت؟* *امشب باید در موضوع عاقبت به ‌خیر شدن فکر کرد و این مسألۀ اصلی امشب است امشب از دو جهت شب فکر کردن دربارۀ عاقبت به‌خیری است: یکی با دیدن ابن ملجمی که حداقل «علی‌الظاهر» یکی از وفاداران و معتمدین جدّی امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود اما قاتل امیرالمؤمنین(علیه السلام) شد. و دیگر، از این جهت که وقتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خطاب به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: در یک ماه رمضان محاسن تو به خون سرت خضاب می‌شود، بلافاصله امیرالمؤمنین(علیه السلام) پرسید: یا رسول الله(صلی الله علیه الله) آن موقع من دین دارم؟ یعنی«آیا من عاقبت به خیر می شوم؟* *ببینید کسی که «قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّار» است، این‌طور نگران عاقبت به‌خیری خودش است، پس تکلیف ما کاملاً معلوم است* *وقتی به سوابق خوب ابن ملجم نگاه می‌کنیم باید نگران عاقبت به‌خیری خودمان شویم* *امشب وقتی به سوابق ابن ملجم نگاه می‌کنیم باید وحشت کنیم از اینکه چگونه یک آدمی که آن سابقۀ خوب را داشت، نه ‌تنها عاقبت به‌خیر نشد بلکه تبدیل شد به «اشقی الاشقیاء»(وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِیَاءِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین‏ به حدّی که مرتبۀ او در جهنم پایین‌تر از شیطان است. ابن ملجم، یک آدم غافل نبود، عوام هم نبود. او قاری قرآن بود. او مانند یک استاد قرآن و یک فقیه بود که در مدینه به او خانۀ بزرگی داده بودند تا وقتی می‌خواهد به دیگران درس قرآن بدهد، آن‌قدر جا داشته باشد که مردم برای یاد گرفتن قرآن، در خانۀ او جمع شوند* *اگر خداوند امشب می‌خواهد ابن ملجم را به ما نشان دهد، برای این است که نسبت به عاقبت‌ به‌خیری خودمان احساس امنیت نکنیم و خیالمان راحت نباشد* *وقتی امیرالمؤمنین(علیه السلام) خلیفه شدند، از مردم یمن بیعت گرفتند و به والی یمن فرمودند ده نفر از بهترین مؤمنین یمن را برای من بفرست. مردم یمن، ابتدا صد نفر از بهترین‌های خود را انتخاب کردند و آن صد نفر از بین خودشان هفتاد نفر انتخاب کردند و آنها سی نفر و آنها نیز از بین خودشان ده نفر را انتخاب کردند. وقتی این ده نفر به محضر آقا امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمدند یک نفر را به عنوان نماینده جلو فرستادند و او آن‌چنان زیبا در مدح و منقبت امیرالمؤمنین(علیه السلام) سخن گفت که واقعاً تحسین برانگیز بود. امیرالمؤمنین(علیه السلام) از او پرسید: اسم تو چیست؟ او گفت: من ابن ملجم مرادی هستم! امیرالمؤمنین(علیه السلام) دست روی دست زد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» و ناراحت شد و فرمود: تو قاتل من خواهی بود. ابن ملجم گفت: چطور می‌توانم قاتل تو باشم درحالی‌که در همۀ عالم، عزیزترین شخص در نزد من هستی* *وقتی ابن ملجم به فرق مبارک امیرالمؤمنین(علیه السلام) شمشیر زد، و او را دستگیر کردند، حضرت به او فرمود: آیا من بیش از همۀ دوستانم به تو محبت نکردم به حدّی که دوستان من اعتراض می‌کردند و می‌گفتند: یا علی چرا این‌قدر به ابن ملجم، محبت می‌کنی؟ و ابن ملجم بدبخت هم تأیید کرد* *امیرالمؤمنین(علیه السلام) به حدّی به ابن ملجم محبت می‌کرد که وقتی ابن ملجم بیمار شده بود، امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خانۀ خودش از او نگهداری می‌کرد* *امشب شب ضجه زدن و گریه کردن آدم‌های مذهبی است* *کسانی که سابقۀ خوبی دارند و مدّعی هستند. می‌دانید چرا؟ چون قاتل امام حسین(علیه السلام) هم یک سابقۀ جهاد و رزم و مجروحیت در پرونده‌اش بود. قاتل امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم ابن ملجمی بود که آن‌همه سوابق خوب داشت. ما واقعاً از این سوابق خوب خودمان می‌ترسیم* *الان اگر به برخی از بچه‌ مذهبی‌های ضعیف گفته شود «برو دعا کن که خدا عاقبت تو را ختم به خیر کند» به او بر می‌خورَد و می‌گوید: مگر من چه مشکلی دارم که نگران عاقبت‌ به‌خیری خودم باشم* *یک ‌شب کمیل داشت