وقتی امانت از او گرفته شد، آنگاه او را آدم درشت و خشنی خواهی دید.
[/فاذا کان فظا غلیظا نزعت منه ربقة الایمان/]
وقتی خشن و غلیظ شد، ایمان از او برداشته می شود.
[/فاذا نزعت منه رقة الایمان لم تلقه الا شیطانا ملعونا/] (6)
پس هنگامی که ایمان از او گرفته شد، به شیطان ملعونی بدل خواهد شد.
[/و لا متکلف و لا متعمق/]
اهل تکلف نیست و در چیزی که به او مربوط نیست فرو نمی رود.
تکلف از کلفت به معنی مشقت است.مؤمن در روابط اجتماعی به مقدار توانی که دارد عمل می کند و خود را به مشقت نمی افکند.از آن طرف، در معاشرت با دیگران کارها و سخنان مؤمنان را زیر ذره بین نمی گذارد و در آن عمیق نمی شود.در نگرش به افکار و اعمال خود نیز متعارف و متعادل است.
[/جمیل المنازعة/]
منازعه اش زیباست.
به طوری که اگر شخص ثالثی از بیرون نظاره گر این منازعه باشد از رفتار مؤمن لذت می برد، چون حتی در منازعه هم مسائل اخلاقی و انسانی را مراعات می کند. [/کریم المراجعة/]
بازگشتش کریمانه است.
کرامت به معنای بزرگواری است اما مراجعه در اینجا به چه معناست؟ در اینجا احتمالات گوناگونی قابل طرح است.
1.ممکن است مقصود این باشد که وقتی مؤمن درباره شخصی مرتکب اشتباهی شد، با بزرگواری عمل می کند و باز می گردد.
2.امکان دارد مراد این باشد که حتی در هنگام نیاز به کسی، مراجعه اش به او با تملق و چاپلوسی همراه نیست، بزرگوارانه و کریمانه است.
[/عدل ان غضب/]
در وقت خشم از عدالت خارج نمی شود.
گاهی می گوییم: زید عادل، و گاهی گفته می شود: زید عدل.زید عدل، یعنی حقیقت زید عدالت است و زید با عدالت اتحاد پیدا کرده است.
[/رفیق ان طلب/]
ملایمست اگر چیزی خواهد.
[/لا یتهور و لا یتهتک/]
مؤمن اهل تهور و پرده دری نیست.
قوای نفس انسان به یک اعتبار عقل و شهوت و غضب است و هر یک از اینها سه حالت دارند: افراطی، تفریطی و اعتدالی
حد اعتدال در این قوا، فضیلت است.تهور، حالت افراطی قوه غضب است.و به معنای وارد شدن در امری است که عقلا و شرعا سزاوار نیست. [/و لا یتجبر/]
مؤمن، متکبر نیست.
«تجبر» را به تکبر معنا کرده اند.نه خود را بزرگ می بیند و نه خود را بزرگ می نمایاند .
[/خالص الود/]
دوستی اش خالصانه است.
در معنای این کلام سه تصویر محتمل است:
1.مؤمن در روابط اجتماعی اهل خدعه و نیرنگ و نفاق نیست.دوستی اش بی قید و شرط است.
2.مؤمن دوست می پذیرد و رفاقت می کند اما محور این رفاقتها الله تعالی است دشمنی اش هم برای خداست.یعنی حبش خالصا لله و بغضش نیز مخلصا لله است.
3.مظروف دل مؤمن فقط محبت خداست.محبتش به خدا خالص است و در کنارش هیچ محبت دیگری نیست .
[/وثیق العهد، وفی العقد/]
عهدهایش وثیق و محکم و به پیمانهایش وفادار است.
محکم به دو معنا است: 1 محکم در برابر متزلزل، 2 محکم در برابر چیزی که کنده شود و از بین برود.عهدهای مؤمن نه تنها کنده نمی شود بلکه متزلزل هم نمی گردد، چه عهدهای با خالق و چه پیمانهای با مخلوق . [/شفیق وصول/]
مهربان پیوند زننده است.
به عبارت دیگر ناصح مشفق است.اصرار دارد که به مؤمنان خیر برساند.حرص مؤمن در این موارد است و در مهربانی کردن به مؤمنان حریص است.وصول از «صله» به معنی بسیار پیوند زننده است.مؤمن همواره پیوند می زند، قاطع و فاصل نیست.خواه در خصوص ارحام خواه در خصوص سایر مؤمنان.یکی از بزرگان می فرمود: هیچ گاه با کسی قطع ارتباط نکرده ام، مگر آنکه این قطع از ناحیه او بوده است.این صفت از بهترین صفات مؤمن است.
«حلیم» ، شکیبا است.
حلیم، صاحب طمأنینه نفس است.
برخی تصور کرده اند غضب در مقابل «کظم غیظ» است و حال آنکه غضب مقابل، حلم قرار دارد .کظم غیظ فرو نشاندن غضب است با فشاری که از درون به شخص می آید که در برابر عمل مکروهی خود را نگاه می دارد.اما حلیم، نفسی است که به قدری آراسته شده که به محض برخورد با مکروه به سبب طمأنینه ای که دارد اصلا خشمش برانگیخته نمی شود.در عظمت صفت حلم روایات زیادی وارد شده است، از جمله پیامبر اکرم (ص) فرموده اند:
[/ابتغ الرفعة بالله تعالی/]
طلب کنید رفعت و بلندی را در نزد خدای تعالی
[/قالوا و ما هی یا رسول الله/]
عرض کردند این رفعت چیست یا رسول الله؟ [/قال تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تحلم من جهلک/] (7)
فرمودند درباره کسی که با تو قطع کرده است پیوند بزن و به کسی که تو را محروم کرده عطا و بخشش کن و درباره کسی که عمل جاهلانه ای در حق تو مرتکب شده، حلم بورز.
در روایتی دیگر پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: اگر سه خصلت در کسی نباشد، قابل اعتنا نیست .از جمله، تقوایی که او را از گناهان باز دارد و حلمی که به سبب آن از سفاهت سفیه بگذرد تا با او بتواند زندگی کند.
[/خمول/]
گمنام است.
مؤمن شهرت طلب نیست.البته معنای این سخن این نیست که اصل شهرت مذمت شده باشد.
[/قلیل الفضول/]
اضافات گفتاری و عملی او کم است.