به عبارت دیگر مختصر و مفید، می گوید و انجام می دهد.
[/راض عن الله عز و جل/]
مؤمن از خدایش خشنود است.
و هیچ گاه از خدایش شکوه نمی کند.
[/مخالف لهواه/]
با هوای نفسش مخالفت می کند. [/لا یغلظ علی من دونه/]
مؤمن به زیردستش خشونت ندارد.
[/و لا یخوض فی مالا یعنیه/]
در کاری که به او مربوط نیست فرو نمی رود.
خوض به معنای فرو رفتن است. «خاض فی الماء» یعنی به طوری در آب فرو رفت که از دیده ها پنهان شد.مثلا می گویند طلبه ها در مطالب خوض می کنند یعنی دقت زیاد به خرج می دهند، انگار در مطلب فرو می روند.
[/ناصر للدین/]
یاری کننده دین است.
[/محام عن المؤمنین/]
حامی مؤمنین است.
در این کلام، علی (ع) یک مطلب را مفروض دانسته اند و آن اینکه مؤمن به برادر دینی اش ضرر نمی زند.اما اگر ضرری متوجه برادر ایمانی شد، طبق این حدیث مؤمن به حمایت از او اقدام می کند و در صدد رفع مشکل او بر می آید.
چه، بی تفاوتی با ایمان ناسازگار است.
[/کهف للمسلمین/]
پناهگاه مسلمان است.
[/لا یخرق الثناء سمعه/]
تعریف دیگران، او را از خود، بی خود نمی کند.خرق به معنی پاره کردن است.در این تعبیر، امیر المؤمنین علی (ع) استعاره ای به کار می برند که مؤمن از شنیدن تعریف گوشش پاره نمی شود.و به تعبیر دیگر خود را گم نمی کند.بزرگترین خطر برای انسان تعریفهای بی جاست که شخص را گول می زند.
[/لا ینکی الطمع قلبه/] (8)
طمع قلب او را نمی خراشد.
«ینکی» در لغت به معنی خراش زدن است.از این جمله ظاهرا در می یابیم که طمع نمی تواند دل مؤمن را بخراشد، یعنی توان نفوذ در آن را ندارد.
خراشیدن طمع، چه آسیبی به قلب می رساند؟
طمع حالتی است که برای نفس در برابر دنیا پدید می آید.دل آنچه را دیگران از نعم مادی دارند، طلب می کند، اگر چه بدان احتیاج نداشته باشد.
طمع از رذائلی است که از شعبات حب دنیاست و روایات بسیاری در نکوهش آن وارد شده است، پیامبر (ص) فرمودند:
[/ایاک و الطمع فی الناس فإنه فقر حاضر/] (9)
بپرهیز از طمع که تهیدستی حاضر است.
چون آدم طمعکار همواره با احساس نداری و نیاز زندگی می کند.به هر جلوه مادی چشم طمع می دوزد، اگر چه به آن احتیاج نداشته باشد، لذا پیوسته احساس نداری می کند.حرص با طمع از این نظر اختلاف دارد که حریص چیزی را که دارد، بیشتر می طلبد، امام باقر (ع) فرمود :
[/بئس العبد معبد له طمع یقوده/] (10)
«چه بد بنده ای است، بنده ای که طمع جلودار اوست.»
حال ببینیم خراشیدن طمع چه آثاری دارد؟
میان طمع و ایمان ضدیت است.دنیا و آخرت با یکدیگر جمع شدنی نیستند.وقتی در دلی طمع وارد شد، ایمان از آن خارج می شود.و چه خطری بالاتر از بی ایمانی است؟ لذا در نقطه مقابل طمع، ورع قرار دارد.از امام حسین (ع) پرسیدند که چه چیز ایمان را در بنده، پا بر جا می کند؟ حضرت پاسخ فرمودند: «ورع» .و سپس فرمودند:
[/و الذی یخرج منه الطمع/]
آنچه موجب خروج ایمان از دل می شود، طمع است.
طمع انسان را در معرض زوال ایمان قرار می دهد.از این رو در روایات از «بی نیازی از مردم» و «استغنا از خلق» به عنوان فضیلتی بزرگ یاد شده است.
علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید:
[/لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس و الاستغناء عنهم/]
باید در قلبت دو حالت «احتیاج به مردم» و «استغناء از مردم» جمع شود.
[/فیکون افتقارک علیهم فی لین کلامک و حسن وجهک/]
با داشتن روحیه نیازمندی، کلامت نرم و روایت گشاده می شود.
همان طور که انسان اگر از کسی چیزی بخواهد و احساس احتیاج کند، هم سخنش نرم می شود و هم چهره اش باز و شکفته می شود.
همچنین است اگر در دلت استغنا از ناس هم باشد، زیرا:
[/فی نزاحة عرضک و بقاء عزک/]
آبرویت و عزتت را حفظ کنی.
در این روایت، جنبه های اجتماعی مورد نظر است.اما در بعد معنوی امام باقر (ع) می فرماید :
[/ثلاثة هن فخر المؤمن و زینه فی الدنیا و الاخرة/]
سه چیز افتخار و زینت مؤمن در دنیا و آخرت است.
[/الصلوة فی آخر اللیل/]
نماز در آخر شب
[/و یأسه مما فی ایدی الناس/]
مأیوس بودن از آنچه در دست مردم است. کنایه از استغنا از مردم است
[/و ولایة الامام من آل محمد/] (11)
و پذیرش ولایت و امامت ائمه اطهار علیهم السلام
حال تصور شود آنچه در دست دیگران است، در اختیار کسی باشد، چه فایده ای برای شخص به بار می آورد؟ اهل دنیا همه همتشان این است که بهتر بخورند و شهوترانی کنند و یک حیوان تمام عیار شوند.اما مؤمن چگونه است؟ مؤمن دنیا را مزرعه ای برای جهان دیگر می داند.امام حسن (ع) فرمودند:
[/ابن آدم انک لم تزل فی هدم عمرک منذ سقطت من بطن امک/]
ای فرزند آدم، عمرت از روزی که از بطن مادر خارج شده ای، در حال نزول و سقوط است.
[/فخذ مما فی یدیک لا بین یدیک فان المؤمن یتزود/]
مؤمن در این دنیا برای سفرش زاد و راحله تهیه می کند.
اما کافر چه سرنوشتی دارد.
[/فو الکافر یتمتع/]
پس کافر در کشتزار طبیعت می چرد.