البته مؤمن و کافر هر دو، از دنیا بهره مند می شوند اما نگرش این دو، به دنیا مختلف است.
از نظر مؤمن دنیا ابزار برای تحصیل آخرت است اما کافر به دنیا به عنوان هدف و غایت می نگرد .
[/و لا یصرف اللعب حکمه/]
مؤمن از کارهای بیهوده دوری می گزیند، به دلیل بینش حکیمانه ای که دارد.
این معنا در صورتی است که حکم را به معنی حکمت بگیریم.اما می توان آن را به معنای قضاوت هم گرفت.یعنی امور دنیوی قضاوتهای وی را تغییر نمی دهد.مؤمن به حق حکم می کند و دنیا او را از حق باز نمی دارد.
[/و لا یطلع الجاهل علمه/]
و مرد نادان به دانشش پی نبرد.این معنا در روایتی دیگر آمده است:
[/کلم الناس علی قدر عقولهم/] (12)
با مردم به مقدار فهمشان تکلم کنید.
سیره انبیا و اولیا این بود که وضع مخاطب را در گفتن حقایق در نظر
می گرفتند، چون در غیر این صورت، هم علم ضایع می شد و هم مخاطب.کسی که قابلیت و ظرفیت ندارد ممکن است با شنیدن حقیقت به گمراهی و ضلالت بیفتد.
برخی در این روایت، جاهل را به کسی که علمش اندک است، اطلاق کرده اند.بعضی هم غرض از جاهل را در این روایت، مخالفان ائمه (ع) گرفته اند و مسئله «تقیه» را مطرح کرده اند .
البته معنای دوم بعید است و مراد همان معنای اول است.
[/قوال عمال عالم حازم/]
بسیار گوینده عمل کننده است، دانشمندی است و دوراندیش.
در اینجا به نسبت میان قول و عمل در مؤمن اشاره شده است.آنچه را که از نیکی می گوید، خود به آن عامل است.
«حزم» به معنی دوراندیشی و هوشیاری است.مؤمن حساب شده کار می کند.مؤمن آن نیست که تسبیحی در دست بگیرد و برود و گوشه ای بنشیند و ذکر بگوید.مؤمن در روایات چنین توصیف نشده است .این چنین کسی، تنبل است و فریب شیطان را خورده است. [/لا بفحاش و لا بطیاش/]
ناسزا گو و سبک نیست.
فحش به معنای از حد گذراندن بدی است. «فحش» یعنی بدی زیاد کرد، و وقتی به کلام و الفاظ تعلق می گیرد به معنای بد زبانی است.
«طیاش» به انسان سبکی گویند که قدرت تصمیم گیری در امور ندارد.این معنا خیلی ظریف است .آدم طیاش همواره در تردید و دودلی است.اما مؤمن فکر می کند، تدبیر به خرج می دهد و تصمیم می گیرد.برخی از افرادی که دائما در مسائل ریز و درشت زندگی استخاره می کنند، مصداق این حالت هستند.
[/وصول فی غیر عنف/]
مؤمن معاشرتی است بدون زحمت.
وصول به کسی گویند که زیاد معاشرت می کند اما در معاشرت مراقب است که افراد را در زحمت و تعب نیندازد.
اصولا در باب صله ارحام، بهترین صله رحم، دستگیری از ارحام است و الا رفتن و مزاحمت «صله» نیست.امام رضا (ع) فرموده اند:
[/صل رحمک و لو بشربة من الماء/] (13)
صله ارحام کن اگر چه به دادن شربتی آب.
[/و أفضل ما توصل به الرحم کف الاذی عنها/] (14)
و با فضیلت ترین چیزی که با آن می توان صله رحم کرد، این است که ارحام را آزار ندهی . [/بدول فی غیر سرف/]
اهل بذل و بخشش است بدون آنکه به اسراف دچار شود.
برای روشن شدن روایت، توضیح مطلبی ضروری است.بخل که «اقتار» هم گفته می شود، نقطه مقابل اسراف است.بخل صفت شخصی است که در جایی که واجب است مصرف کند، نمی کند.اسراف مصرف مواهب الهی است در جایی که لازم و شایسته نیست.
حد وسط اسراف و اقتار، جود و سخاوت است.سخاوت ملکه انسانی است که مواهب الهی را در جایی که لازم است و سزاوار، خرج می کند.
بعضی فکر می کنند کسی که بریز و بپاش دارد، انسان سخاوتمندی است.در حالی که چنین نیست و برای تشخیص سخاوت از اسراف باید موقعیت، موارد، مقدار و ضرورت مصرف ملحوظ گردد.امام هشتم (ع) در ضمن روایتی فرموده اند که انسان به کمال ایمان نمی رسد مگر آنکه در وی سه خصلت باشد:
[/التفقه فی الدین/]
دین شناس باشد.
[/و حسن التقدیر فی المعیشة/]
در معیشت و زندگیش، اهل اندازه گیری باشد.
[/و الصبر علی الرزایا/] (15)
در گرفتاریها صابر باشد.حال ممکن است سؤال شود که موارد مصرف و محل شایسته برای انفاق کجاست؟ پاسخ را باید از فقه جویا شد.و ابتدا باید از واجب النفقة شروع کرد.
امام رضا (ع) فرمودند:
[/صاحب النعمة یجب أن یوسع علی عیاله/]
کسی که خداوند به وی نعمت مادی داده واجب است که بر خانواده اش وسعت و توسعه دهد.
این وجوب، وجوب استحبابی است.متأسفانه، برخی به نام ریاضت و خودسازی بر خانواده خود تنگ می گیرند.مقدس بازیها گاهی به چنین انحرافاتی منجر می شود.آدمی نمی فهمد که دارد به سوی جهنم سیر می کند.
گاهی هم، بعضی فقط خود و خانواده شان را می بینند و از دیگران غافلند، این هم درست نیست .باید در انفاق، هر کس به وضع مالی خویش نظر کند و مطابق با درآمدش، انفاق کند.
[/لا بختال و لا بغدار/]
نیرنگ باز و حیله گر نیست.
ختل در لغت، زشت ترین حیله ها را گویند.ختال هم به معنی فریب دادن است.اهل لغت می گویند ختل رعت الصید یعنی گرگ پنهان شد تا فریب دهد.
معنی روایت این است که مؤمن نسبت به مؤمنان، مکر و حیله نمی کند.