یعنی، تو لیاقت نداری که من خدا حاکم بر تو باشم.جالب است بدانیم که شیطان هم وی را نمی پذیرد [/فلا یقبله الشیطان/] (21) گاهی مسئله عیب هم در کار نیست.مؤمنی است که اهل یک سنخ عبادات است و نمی خواهد دیگران بفهمند. [/اضاعة السر/] مطلق است.در روایتی امام کاظم (ع) فرمودند:
[/المجالس بالامانات/] (22)
مجالس خصوصی در حکم امانات است.
یعنی، اگر در مجلسی چند نفر مؤمن سخن خصوصی با یکدیگر می گفتند، نقل آن صحیح نیست.
مؤمن خیر برادرش را می گوید و سرش را مستور می کند.یعنی مؤمن
اصولا خوبیهای مؤمن را می بیند و زشتی ها را می پوشاند.در روایات متعدد آمده است که خداوند عملی را از مؤمن می نگرد و به ملائکه مباهات می کند اما هیچ گاه در برابر عمل زشت مؤمن، فرشته ها را خبر نمی کند که بیایید نگاه کنید.
[/کثیر البلوی، قلیل الشکوی/]
ابتلائات مؤمن زیاد است ولی شکایت و گلایه اش کم است. [/ان رأی خیرا ذکره و ان عاین شرا ستره/]
اگر عمل خیر و پسندیده ای را ببینید آن را متذکر می شود، اما کارهای زشت و ناپسند را بازگو نمی کند.
[/یستر العیب و یحفظ الغیب/]
عیب را می پوشاند و حفظ غیب می کند.
به اعتقاد من، حفظ غیب این است که در غیاب مؤمن، بیشتر احترامش را حفظ می کند.
[/یقیل (23) العثره/]
خطاها را نادیده می گیرد.
«اقاله» به معنای برگرداندن است.در فقه، در باب بیع، می فرمایند طرفین می توانند معامله را اقاله کنند، یعنی معامله را بهم بزنند.در اینجا امیر المؤمنین (ع) جنبه اخلاقی بدان داده اند.می فرمایند اگر خطایی نسبت به مؤمن شد، اقاله می کند یعنی نادیده می گیرد.انگار چیزی نشده و وضع به حال اول خود است.
[/و یغفر الزلة/]
پوزش پذیر است.
مؤمن نه تنها خطاها را اقاله می کند که اگر شخصی عذر خواست، فورا می پذیرد.در وصایای پیامبر (ص) آمده است: [/من لم یقبل من متنصل عذرا صادقا کان أو کاذبا.لم ینل شفاعتی/] (24)
اگر کسی عذر خواهی کسی را چه راست و چه دروغ نپذیرد، شفاعت من شامل حالش نمی شود.
چه رابطه ای میان شفاعت و پذیرش عذر در این دنیا است؟
انسان در این عالم باید نمونه ای از صفات و افعال الهی را نشان بدهد.به یاد دارم بزرگی که از وارستگان بود به من می فرمود فلانی من هر شش ماه یکبار، تمام کسانی را که به من بدی کرده اند اما من نمی دانم، عفو می کنم.
یک وقت بحث عذر خواهی است که غالبا این چنین است اما مطلب آن بزرگ، فوق این مطلب است .افرادی به انسان تعدی کرده اند و برای عذر خواهی هم نیامده اند لکن او همه شان را بخشیده است.اما چه نفعی عاید اولیا از عذر خواهی می شود؟
این افراد قادرند روز قیامت سخن بگویند.زبان حالشان این است که خدایا من که بنده تو بودم، گذشت کردم تو هم که خالق من هستی از من بگذر.یعنی یک نمونه از صفات الهی را در عالم بارز کرده است و لذا حق تعالی درخواستش را رد نمی فرماید.
[/لا یطلع علی نصح فیذره و لا یدع جنح حیف فیصلحه/]
بنصیحتی آگاه نشود که آنرا رها کند و هیچ کجروی را اصلاح نکرده نگذارد.
معنای دیگر این است که ممکن است اصلا جرمی از مؤمن صادر نشود تا محتاج اصلاح شود. [/امین رصین تقی نقی زکی رضی یقبل العذر/]
امین با وفا، پرهیزکار پاکدامن، بی عیب، پسندیده نسبت به مردم و خدا و عذر پذیر است .
مؤمن در جامعه به گونه ای رفتار می کند که مردم به او اعتماد می کنند. «رصین» است یعنی، در همه چیز یا در امانت داریش محکم است.تقی است و از آلودگیها مبراست.نقی است.چه بسا نقی اشاره به ذمائم اخلاقی است.نه تنها تقی است یعنی، افعالش به معصیت آلوده نیست که ملکاتش نیز آلوده به نفسانیات نیست.یعنی، اهل کبر و حقد و حسد و رذایل اخلاقی نیست.
«زکی» است یعنی، اهل تزکیه نفس است.در دو صفت تقی و نقی جنبه سلبی مطرح است و در دو صفت بعد، جنبه اثباتی است.تزکیه نفس، مؤمن را رشد می دهد.راضی است یعنی، رضایت خالق را جلب کرده است و مرضی است یعنی، هم خالق از او راضی است و هم خلق.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم*که در طریقت ما کافری است رنجیدن
مؤمن مطلب بالاتری می جوید.نه تنها نمی رنجد بلکه همواره خشنود است.
[/رضی الله عنهم و رضوا عنه/] آنقدر دلش با محبوب وابسته است که از تأدیب محبوب، لذت می برد.به تعبیر آن عارف بزرگ:
اگر با دیگرانش بود میلی*چرا ظرف مرا بشکست لیلی
او با اولیا سروکار دارد و آنها را هدف گیری کرده است.اگر چه این وادی، وادی دیگری است که بهتر است مکتوم بماند. [/و یجمل الذکر/]
مؤمن در وقت یادآوری مؤمن، زیبا توصیف می کند.
مؤمن آنگاه که می خواهد دیگران را توصیف کند، زیبا و آراسته وصف می کند.
[/و یحسن بالناس الظن/]
گمانش به دیگران نیک است.