۳۵_سالگی بنده مادر پنج فرزند هستم. بارداری آخر، در سن ۳۷ سالگی خداوند به ما دوقلو عطا کرد... وقتی برای مراقبتهای پزشکی به دکتر متخصص مراجعه کردم، چون بارداری از چهار ماه گذشته بود، گفتن که دیگه نمیشه طرح غربالگری رو انجام بدیم. دلهره داشتم ولی ته دلم قرص بود که مشکلی پیش نمیاد. ناگفته نمونه که خانم دکتر با حرفاش بهم قوت قلب میداد. بهم گفت: «توکل بر خدا کن، ان شاالله مشکلی پیش نمیاد.» خانم دکتر عزیز ما برای ادامه تخصصشون از شهر ما رفتند و ما هم مجبور شدیم پیش یه دکتر دیگه بریم. از اولین ویزیت این خانم دکتر تا زمان زایمان .... بارها و بارها مورد سرزنش قرار گرفتم!! ولی چون پزشک حاذقی بودن پیشش موندم. خیلی اوقات حرفاشون رو با خنده و شوخی جواب میدادم و خیلی وقتا هم غصه می خوردم... مرکز بهداشت هم همینطور...!! به خاطر اینکه فرزند چهارم بودن منو مورد سرزنش قرار میدادن... بلاخره گذشت و الحمدالله دوقلو ها سالم به دنیا اومدن... فرزندانم واقعا خوشحال بودن... هم به خاطر حضور عضو جدید و هم به خاطر دوقلو بودن ... دائما نقشه میکشیدن که اولی برای من ...اون یکی می‌گفت : «برای خودم، خودم بزرگ میکنم و....» دوران بارداری و به دنیا اومدن بچه ها، دوتا دخترام کمک بسیار بسیار بزرگی بودن... با جون و دل به من کمک میکردن... همیشه میگم که حق مادری دارن... خدا براشون خوب و خوش بخواد. همسرم واقعا در دوران بارداری مراقبم بود و همیشه هوای من و بچه ها رو داره... بچه هام واقعا خیلی عالی تربیت شدن و همه رو از لطف خدا میدونم 🆔️@ezdevaj_movafagh