حتماً براتون اتفاق افتاده که وقتی ذهن و خیال مرتباً روی یک اتفاق، هدف و یا خواسته‌ای در طول روز می‌چرخد، بعد از مدتی یک احساس ایجاد می‌کند به نام و این احساس آن‌قدر اذیت می‌کند که را بهم می‌زند و خوب نمی‌توانی اوضاع را مدیریت کنی و در نتیجه کم کم مبتلا به احساس دیگری به نام می‌شوی و آنقدر نگرانی‌هایت زیاد می‌شود که کارهایت بهم می‌ریزد، رها می‌کنی و حتی در ادامه روز تمام بهم می‌خورد! نه فقط اینجا، بلکه هزاران جا در طول زندگی؛ از وقت بیداری تا رفتن سوار تاکسی و سرویس شدن و رفتن سرکار یا سر کلاس و دانشگاه و... گرفته، تا در محل کار و کلاس و از آن طرف برگشتن به خانه و رفتن خرید و مطالعه و نماز، تا خوردن و... در نهایت در رختخواب و موقع خوابیدن با اون درگیری! با چی؟! با و که دقیقاً ضربه زده به و زندگی و تصمیمات و اهداف ما در زندگی... حالا بگذریم از اینکه هزاران اتفاق دیگر در طول زندگی از قبیل خوب و بد می‌تونه اتفاق بیفتد و هر کدام یک استرس و اضطراب و یک بلایی سر زندگی ما بیاورد حتی تا بیمار شدن و گرفتار شدن پیش برویم و نتوانیم آن را مدیریت کنیم!