🔻به جایی دیگر کانال‌هایم را در بله و ویراستی و ایتا حذف کردم. یکباره و راحت. بی‌دغدغه و بی‌فریاد. آن‌همه زحمت و همت را یکجا به خاطره سپردم و عبور کردم. حالم شبیه آوینی در اسفند هفتادویک هست؛ هر چند خاک کف پای آوینی هم نمی‌شوم. حالم شبیه اوست نه خودم که بی‌مایه‌ام. دلم برای آقامرتضی، خیلی تنگ شده است؛ بسیار بیشتر از گذشته. چقدر دشوار است بی‌او ماندن. محاصره‌اش کردند از هر سو و در نهایت او را به مسلخ فرستادند. تنها مانده بود در میانه‌ی موج تهاجم‌ها. رفت به فکه که برنگردد. و امروز، چقدر شبیه دیروز است. زمانه را می‌گویم و نه خود بی‌مقدارم را. تلخ است شمشیر زدن در برابر دشمن و از پشت، خنجر سمی خوردن. جهاد تبیین بماند برای همین منفعلان واداده و صورتی‌های مبتذل که عادت به تحریف و وادادگی دارند.‌ روح لیبرالیسم، فاتح سنگرهایی شده که به‌ظاهر در جبهه‌ی انقلاب هستند. این جبهه، خودش بخشی از جبهه‌ی آن سو است. گفتم جبهه‌ی انقلاب. خیر، جبهه‌ای در کار نیست. تعارف می‌کنیم. به قلب سکولاریسم و روشنفکری شبه‌دینی حمله می‌کنی ولی از درون شبه‌جبهه‌ی انقلاب، انکار و‌ ملامت می‌شوی. نود درصد توانم سرگرم مواجهه با هم‌اینان بوده. اینک این گوی و این میدان. مزاحمی از جهاد تبیین کنار کشید؛ شما بگویید و بنویسید. کلافه شدم از چرند شنیدن. یاوه می‌بافند و جاهلانه و مغرضانه به کسی می‌تازند که قدرت به‌عقب‌راندن دشمن را دارد.‌ بس است حمله و تعارض و تحریف و دروغ. خودتان هر روایتی از انقلاب را که دوست دارید پیش ببرید. بگذار اینان هنرنمایی کنند؛ هر چند هنرشان جز استحاله‌ی انقلاب نیست. زمانه، زمانه‌‌ی اینان است. در بر پاشنه‌ی تساهل می‌چرخد و تیغ منطق انقلابی، کند شده است. باید قدری نفس کشید در فقدان تخطئه‌ و ملامت این جماعت مذبذب و پرنوسان. باید پرچم جهاد تبیین و تبلیغ و روشنگری را به دست اینان سپرد تا نشان دهند که می‌توانند ذاتیات انقلاب را دستکاری کنند.‌ موفق شدند صدایی را خاموش کنند که اصالت‌های انقلاب در جانش نشسته بود... مهدی جمشیدی ۱۴ آذر ۱۴۰۲ 🇮🇷 Eitaa.com/Faannoos